مهران مدیری
اولین باری که مهران مدیری در تلویزیون و برنامههای طنز ظاهر شد، برنامهِ نوروز 72 به کارگردانی داریوش کاردان بود. مدیری در چند کار جدی مثل سریالهای باغ گیلاس و دردسر والدین و فیلم سینمایی دیدار (محمدرضا هنرمند) هم بازی کرد ، که توفیق آنها به اندازهِ توفیق کارهای طنز او نبود. پرواز 57 ، جنگ 77 ، ببخشید، شما؟ ، نود شب و... از مجموعههایطنزیاست که او یا بازیگر آنها بوده و یا جدا از بازیگری، کارگردانیشان را هم برعهده داشته است.
مدیری در مجموعههای طنز بیانگر این مسئله است که او مخاطبان را خوب میشناسد و میداند که چگونه مردم را پای سریالش بنشاند. شاهد سخنمان سریالهای او است. این سریالها هیچگاه کمبیننده نبودهاند.
مهران مدیری دارای ناخودآگاه بسیار قدرتمندی است،برای همین است که حتی اگر نخواهد کلامش ویا حتی نگاهش معنی دار باشد،نمی تواند. کلام ونگاه او همیشه معنا دار است.اویک بداهه گوی قدرتمند هم هست که البته این خصوصیت اوهم از ناخودآگاه قدرتمندش سرچشمه می گیرد. هوشمندی وذکاوت او را هم به خصوصیاتش اضافه کنید.ممکن است طنزهای او در ابتدا بی معنی و یا حتی احمقانه به نظر بیایند(خودم اول همین نظر را داشتم) ولی اطمینان داشته باشید که او ناخودآگاه شما را نشانه رفته است واین دلیل عمیق بودن شخصیت وتفکرات اوست.البته منکر ضعف هایش هم نمی توان شد. مثلا گاهی اوقات شورش را در می آورد.گاهی زیادی سخت می گیرد وگاهی زیادی آسان.با وجود اعتقاد شدیدی که به نوع خاص طنزش دارم هیچ گاه اطمینان ندارم که کار بعدیش موفق باشد.سمبل قدرتش را جنگ 77،سمبل ضعفش را پلاک چهارده،وسمبل اعتدالش را پاورچین میدانم.به هر حال شخصیت مهران مدیری آنقدر برایم ارزشمند بوده است،که این مطالب را نوشتم ودر وب لاگم گذاشتم. سخنی هم با مخالفان او،اولا آنقدر برنامه های طنز داخلی را بانمونه های خارجی مقایسه نکنید.چه اشکالی دارد ما برای طنزمان، خودمان با خلاقیت اشخاص خوش فکری مثل مهران مدیری طنز خاص خود را بسازیم آن هم در قالبی که اکثر مردم ایران با خصوصیات خاص خود می پسندند. درست نیست سطح شعور مردم را با سلیقه شخصی خودتان بسنجید. به قول مدیری:( ، نمیشود گفت که سطح سلیقه پایین آمده. یک بحثی هست سر بحثِ سلیقهِ مردم که بالا وپایین میشود. سطح سلیقه خیلی بالا پایین نمیشود. مردم ما به نظرم باهوشاند و شکل ایرانی کمدیدر کشور ما شکل خاصی است که یک سری حدود را برایش باید رعایت کرد؛ خصوصا" این که ازتلویزیون پخش میشود. مردم از خیلی وقت پیش عادت کردهاند که آسان نخندند، و این کارِ ما را مشکل تر کرده ). ثانیا اینقدر دم از عدم وجود معنی ومفهوم وارزش در کارهای طنز نزنید،شاید چیزهایی وجود داشته باشند که برای شما بی معنی باشد وبرای دیگران با معنی .اطمینان داشته باشید اگر چیزهایی وجود دارند که دیگران نمیدانند،حتما چیزهایی هم وجود دارند که شما نمی دانید. انصاف چیز بسیار خوبی است.
و جواب کسانی که فکر می کنند باید اول یک قالب مشخص داشت و بعد آن را بهروز کرد.(یعنی اعتقاد به پیش تولید کارهای روتین).
مهران مدیری: مردم کار هر شب را از آن جا یادشان میماند که یادشان است! برتولت برشت از دویست و شصتو خرده برنامهای که پخش کرد چهار ماه اولش را هیچ کس مطلقا" یادش نیست، برای این که خوب نبود،یعنی از هر کسی بپرسید از 120 برنامهِ اول هیچ چیز یادش نیست. از جایی مردم یادشان است کهاتفاقات عجیب و غریب در سریال بهوجود آمد. راکورد حسی و شخصیتپردازی آدمها در کار هر شبخیلی مهم نیست. یک نمونهِ بارزش که بچههای نویسنده هم همیشه آن را مثال میزنند، شخصیتخشایار در زیر آسمان شهر است. اصلا" اول چیز دیگری بود، بیست سال جوانتر از این بود، یک جوردیگری بازی میکرد، حرف میزد. از جایی خشایار شد که کاملا" تغییر کرد و هیچکس نپرسید که چرا اینطور شد و هیچ کس به آن ایرادی نگرفت، چون اصلا" مردم آن بخش قبل از خشایارشدن را یادشاننیست. در مقطعی که تغییر کرد گرفت و مجسمههایش ساخته شد و عکسهایش هم چاپ شد و همیشههم در خاطرهها خواهد ماند. به نظرم کارهای این جوری منطق شخصیتپردازی و منطق حسی ندارند.ممکن است خود بازیگر معذب باشد. مثلا" شادی [سحر ولدبیگی] به من گفت که این چه وضعی استکه من تا دو قسمت قبل آدمی عصبانی بودم و حالا یک دفعه آدم ترسویی شدم. داود [جواد رضویان]میگوید من یک آدم دهاتی بودم و حالا فلان شدم. سپهر [سیامک انصاری] میگوید من آدم بیخیالیبودم، ولی چرا حالا به من میگویی که مثلا" غصه بخورم. فرهاد و مهتاب هم همینطور. بازیگر کمیسردرگم است، ولی نتیجهِ کار همیشه این طور نشان داده که تغییرات مفید بوده.
و در پایان از زبان مدیری:
ببینید،این جزءبه جزءدیدن در مورد هر کاری در جهان امکانپذیر است. هملت هم نقد منفی دارد. نه هملت ساخته شده، هملت خود شکسپیر هم نقد منفی راجع بهش خواندهام. دیگر از این عجیب وغریبتر نمیشود. به هر حال، یک برنامهای که شروع میشود مخاطبان بسیار و مخالفان بسیار دارد.جزء به جزء اگر بخواهیم تشریحش کنیم، ما خیلی کارهای زشتی کردهایم در تمام این سالها! اما اگربخواهیم در کل بررسی کنیم، به مردم انرژی دادهایم، یعنی همیشه ریسک کردن و جسارت کردن باخودش عواقب منفی دارد و عدهای همیشه وجود دارند که آن موضوع مشخصا" برایشان برخورندهاست و این را کاریاش نمیشود کرد. اکسیژن خیلی خیلی خالص هم برای بعضیها که آسم دارند مضراست. همیشه نمیشود همه را راضی نگهداشت. ما در این سالها خطاهای زیادی داشتهایم وبرنامههایمان به خیلیها برخورده. در ببخشید، شما؟ با انبوه انتقادها روبهرو بودیم، چون شغلهایمختلف را بیرحمانه نقد میکردیم. یعنی آقایی مینشست و میگفت فلان کار را میکنم و فلان جنس راتولید میکنم که من رسما" به او گفتم دروغ میگویی و خب، این به خیلیها از آن صنف برمیخورد، ولیاز همان صنف هم از پشت تلفن ما را بوسیدند. این است که همیشه آن اتفاق میافتد. مهم این است کهمجموعهِ کار چه تأثیری روی جامعه دارد. به نظرم، تأثیرش این بوده که به جامعه انرژی دادیم، فشارروحی آدمها را کم کردیم و ساعت خوشی برایشان ایجاد کردیم، و گهگاهی هم لابهلای اینهاحرفهایی زدهایم که مفید بوده. دهها خانواده را نشانتان میدهم که قبل از جنگ 77 که کار خانوادگی ماشروع شد، قرار بود از هم جدا بشوند که نشدند. البته این حسن است یا نه نمیدانم. این اتفاقات افتاده.نامهها و تلفنهایی رسیده که مردم گفتهاند مسئلههامان تمام شد و زندگیمان شیرین شد. زندگیاساسا" این قدر جدی نیست که ما فکر میکنیم. به همین اندازه هم شوخی است. مشکلات به همینکمرنگیای است که میبینیم. میشود به راحتی حلشان کرد. من شخصا" از استاد شما معذرتمیخواهم، اگر بهشان برخورده. ولی مهم نتیجهِ کلی کار است. حتما" ایشان درست میگویند. یکهمچین رسمی نداریم، ولی برای بیست هزار نفر مم کن است چرک باشد و برایبیست میلیون نفر شادیآور.)
الف.د- شیراز-آبان 1382
منبع:سایت نشریه سروش(با تصرف