مولیر در مقدمه اش بر تارتوف آورده است: ریاکاران ، شوخی و کنایه سرشان نمی شود. آنها فورا عصبانی می شوند و به نظرشان عجیب می آید که من تا این حد جسارت ورزیده باشم که اعمال آنها را به نمایش بگذارم و در اندیشه تشریح حرفه ای باشم ، که این همه اشخاص شریف به آن اشتغال دارند.
این جنایتی است که آنان مرا به خاطر ارتکابش نمی توانند ببخشند و علیه کمدی من با خشمی هولناک سلاح برداشته اند... در مورد نقد زیاد سخت نمی گیرند، اما کسی هجو را تحمل نخواهد کرد.
آرمان اخلاقی - آرمان اجتماعی
اصولا در تعریف انسان شناختی به دوگونه آرمان شخصی و جمعی برمی خوریم. از یک سو آرمان اخلاقی وجود دارد و از سوی دیگر آرمان اجتماعی.
آرمان اخلاقی و آرمان اجتماعی در بسیاری موارد در امتداد یکدیگر قرار می گیرند؛ اما تضاد آنها نیز دور از ذهن و پدیده ای استثنایی نیست.
هانری برگسون در این باره توضیح می دهد: حقیقت آن است که شخصیت کمیک می تواند در صورت لزوم اخلاقیات واجب را رعایت کند. (دقت کنیم به عبارت در صورت لزوم) تنها باید خود را با جامعه سازگار نماید. تا این جای کار هنوز وارد حیطه کمدی نشده ایم ؛ یعنی اگر شخصی مطابق آرمان های اخلاقی رفتار کند، هنوز عنصر کمدی ایجاد نشده است ؛ اما به مجرد آن که در آرمان اجتماعی او خللی ایجاد شود، یا اصولا اجتماعی عمل نکند، شخصیت مورد نظر، تبدیل به یک کاراکتر کمیک می شود.
تمسخر عینی که انعطاف پذیر باشد، دشوارتر است تا فضیلت انعطاف ناپذیر... هر کس جدایی از دیگران را پیش گیرد، خود را خنده دار می کند، زیرا بخش مهم کمیک ناشی از همین جدایی است.
رابطه کمیک با آداب و رسوم و تصورات ، خلاصه با تمام پیش داوری های جامعه را این گونه می توان توضیح داد. با توجه به مسائل طرح شده از سوی برگسون آیا می توان دستمایه قرار دادن سینماگران را در یکی از قسمتهای نقطه چین ، اهانت یا هر چیز دیگر قلمداد کرد، در جایی که بسیاری از آرمان های اجتماعی هر روز و هر ساعت توسط همه ما به فراموشی سپرده می شود و گاه تا مرز خدشه دار کردن آرمان های اخلاقی نیز پیش می رود.
نوعی اپیدمی هنجارشکنانه که در مراودات روزمره بارها و بارها به آن برمی خوریم و گاه از کنار آن بسادگی عبور می کنیم.
سینماگر و غیرسینماگر نیز ندارد ؛ اما چگونه است که اقشار یا طیفهای اجتماعی خاصی بیشتر وارد این حیطه (کمدی) می شوند و نتیجه ای بهتر از آن به دست می آید. اولین دلیل آن را شاید بتوان در تفاوت هنرمند با سایر اقشار اجتماع دانست.
تفاوتی که همه به آن اذعان دارند و مهمترین تبعات آن نوعی جدا شدن از ارگانیسم طبیعی جامعه است (همان پیشی گرفتن از آرمان های اجتماعی).
جامعه کوچک - جامعه بزرگ
هر حرفه ای به صاحبان آن حرفه ، عادات ذهنی و ویژگی های شخصیتی می دهد که آنها را مانند یکدیگر و متمایز از دیگران می کند و به این ترتیب ، جامعه های کوچکی درون جامعه بزرگ پدید می آیند... این خطر، جامعه های کوچک را تهدید می کند، که اگر زیاده از حد از جامعه بزرگ فاصله بگیرند به اجتماعی بودن خود آسیب می رسانند.
سالهاست بر سر سینمای جشنواره ای و خارجی پسند بحث و حدیث فراوان است ؛ اما آنچه مسلم است عدم برقراری ارتباط مخاطبان عام با این گونه سینماست.
به این ترتیب ، جامعه کوچک این حیطه از سینما بعینه خود را از جامعه بزرگ (عام) جدا کرده است. پس بدیهی است طنزپردازان و کمدی سازان ، این جامعه کوچک را دستمایه مناسبی برای ساخت آثار خود بدانند و شخصیت های این جامعه فاصله گرفته را تبدیل به عناصر طنز کنند.
این اصل مسلم طنز و کمدی است و عدول از آن نفس کمدی و خنده را زیر سوال می برد. بدین ترتیب ، شاید باید یکی از قسمتهای قابل تامل و تحمل سریال نقطه چین را دقیقا همان قسمتی دانست که هنرمندان سینما را به طنز کشیده بود.
این فقط یک طنز است ، عاری از هرگونه اتهام ، توهین و افترا. طنز و کمدی را بهتر بشناسیم و بعد قضاوت کنیم.
پیام فروتن