متن زیر از روزنامه جام جم ومنتقدی به نام پیام فروتن است .که در آن با منطق و استدلال از مدیری دفاع شده وعمل کسانی که نسبت به طنز او عکس العمل های نامناسبی انجام داده اند زیر سوال برده شده.با تشکر از آزاده عزیز که من را از وجود این مقاله مطلع کردند. مولیر در مقدمه اش بر تارتوف آورده است: «ریاکاران ، شوخی و کنایه سرشان نمی شود

مولیر در مقدمه اش بر تارتوف آورده است: ریاکاران ، شوخی و کنایه سرشان نمی شود. آنها فورا عصبانی می شوند و به نظرشان عجیب می آید که من تا این حد جسارت ورزیده باشم که اعمال آنها را به نمایش بگذارم و در اندیشه تشریح حرفه ای باشم ، که این همه اشخاص شریف به آن اشتغال دارند.
این جنایتی است که آنان مرا به خاطر ارتکابش نمی توانند ببخشند و علیه کمدی من با خشمی هولناک سلاح برداشته اند... در مورد نقد زیاد سخت نمی گیرند، اما کسی هجو را تحمل نخواهد کرد.
»


نمی دانم در کجای تاریخ تئاتر، تلویزیون و سینما، کمدینی را می توان پیدا کرد که مجبور به عذرخواهی شده باشد.
اصولا مگر می شود برای طنز، هجو و کمدی عذرخواهی کرد؟! اما این بار درست مانند بسیاری از اتفاقات نادری که در این سرزمین می افتد، کمدینی به خاطر دل آزرده کردن یا نکردن جمعی ، مجبور به طلب بخشش شده است.
مهران مدیری را می گویم که عذرخواهی کرد و چه متواضعانه. نمی دانم این چه رسمی است که به آن خو گرفته و متاسفانه بر آن پای می فشاریم.
براحتی به یکدیگر انگ می زنیم و دق و دلی بسیاری چیزهای دیگر را بر سر همدیگر خالی می کنیم. مدیری بی شک یک تراژدی ساز یا ملودرام ساز نیست. او قطعا یک طنزپرداز و کمدین تلویزیونی است و در این میان ، تعاریف حوزه تراژدی و ملودرام از یک سو و کمدی و طنز از سوی دیگر زمین تا آسمان با یکدیگر متفاوت و گاه متضاد است.
شاید اگر نقد هنرمندان سینما در حوزه تراژدی یا ملودرام به وقوع می پیوست ، جای اما و اگر و اعتراض وجود داشت ؛ اما در حیطه طنز و کمدی... تصور کنید اگر چنین بود، کریم شیره ای روزی چند بار باید از محضر ناصرالدین شاه که البته ولی نعمت او بود عذرخواهی می کرد و همین مستربین خودمان که دیگر هیچ ، باید بیست و چهار ساعته مقابل کاخ باکینگهام بست می نشست و در انتظار عفو ملوکانه لحظه شماری می کرد.
بی تردید همین تفاوت ها و تمایزهاست که جهان درام و نمایش را متنوع و غنی کرده و سلایق و ذایقه های گوناگون را سیراب می کند.
قصد ما ترسیم این تفاوت ها و پیچیدگی هاست. این که کمدی و طنز از چه جایگاه و عناصری بهره می برد و به اصطلاح قاعده بازی در این عرصه چگونه است.

آرمان اخلاقی - آرمان اجتماعی

اصولا در تعریف انسان شناختی به دوگونه آرمان شخصی و جمعی برمی خوریم. از یک سو آرمان اخلاقی وجود دارد و از سوی دیگر آرمان اجتماعی.
آرمان اخلاقی و آرمان اجتماعی در بسیاری موارد در امتداد یکدیگر قرار می گیرند؛ اما تضاد آنها نیز دور از ذهن و پدیده ای استثنایی نیست.
هانری برگسون در این باره توضیح می دهد: حقیقت آن است که شخصیت کمیک می تواند در صورت لزوم اخلاقیات واجب را رعایت کند. (دقت کنیم به عبارت در صورت لزوم) تنها باید خود را با جامعه سازگار نماید. تا این جای کار هنوز وارد حیطه کمدی نشده ایم ؛ یعنی اگر شخصی مطابق آرمان های اخلاقی رفتار کند، هنوز عنصر کمدی ایجاد نشده است ؛ اما به مجرد آن که در آرمان اجتماعی او خللی ایجاد شود، یا اصولا اجتماعی عمل نکند، شخصیت مورد نظر، تبدیل به یک کاراکتر کمیک می شود.
تمسخر عینی که انعطاف پذیر باشد، دشوارتر است تا فضیلت انعطاف ناپذیر... هر کس جدایی از دیگران را پیش گیرد، خود را خنده دار می کند، زیرا بخش مهم کمیک ناشی از همین جدایی است.
رابطه کمیک با آداب و رسوم و تصورات ، خلاصه با تمام پیش داوری های جامعه را این گونه می توان توضیح داد. با توجه به مسائل طرح شده از سوی برگسون آیا می توان دستمایه قرار دادن سینماگران را در یکی از قسمتهای نقطه چین ، اهانت یا هر چیز دیگر قلمداد کرد، در جایی که بسیاری از آرمان های اجتماعی هر روز و هر ساعت توسط همه ما به فراموشی سپرده می شود و گاه تا مرز خدشه دار کردن آرمان های اخلاقی نیز پیش می رود.
نوعی اپیدمی هنجارشکنانه که در مراودات روزمره بارها و بارها به آن برمی خوریم و گاه از کنار آن بسادگی عبور می کنیم.
سینماگر و غیرسینماگر نیز ندارد ؛ اما چگونه است که اقشار یا طیفهای اجتماعی خاصی بیشتر وارد این حیطه (کمدی) می شوند و نتیجه ای بهتر از آن به دست می آید. اولین دلیل آن را شاید بتوان در تفاوت هنرمند با سایر اقشار اجتماع دانست.
تفاوتی که همه به آن اذعان دارند و مهمترین تبعات آن نوعی جدا شدن از ارگانیسم طبیعی جامعه است (همان پیشی گرفتن از آرمان های اجتماعی).

جامعه کوچک - جامعه بزرگ

هر حرفه ای به صاحبان آن حرفه ، عادات ذهنی و ویژگی های شخصیتی می دهد که آنها را مانند یکدیگر و متمایز از دیگران می کند و به این ترتیب ، جامعه های کوچکی درون جامعه بزرگ پدید می آیند... این خطر، جامعه های کوچک را تهدید می کند، که اگر زیاده از حد از جامعه بزرگ فاصله بگیرند به اجتماعی بودن خود آسیب می رسانند.
سالهاست بر سر سینمای جشنواره ای و خارجی پسند بحث و حدیث فراوان است ؛ اما آنچه مسلم است عدم برقراری ارتباط مخاطبان عام با این گونه سینماست.
به این ترتیب ، جامعه کوچک این حیطه از سینما بعینه خود را از جامعه بزرگ (عام) جدا کرده است. پس بدیهی است طنزپردازان و کمدی سازان ، این جامعه کوچک را دستمایه مناسبی برای ساخت آثار خود بدانند و شخصیت های این جامعه فاصله گرفته را تبدیل به عناصر طنز کنند.
این اصل مسلم طنز و کمدی است و عدول از آن نفس کمدی و خنده را زیر سوال می برد. بدین ترتیب ، شاید باید یکی از قسمتهای قابل تامل و تحمل سریال نقطه چین را دقیقا همان قسمتی دانست که هنرمندان سینما را به طنز کشیده بود.
این فقط یک طنز است ، عاری از هرگونه اتهام ، توهین و افترا. طنز و کمدی را بهتر بشناسیم و بعد قضاوت کنیم.

پیام فروتن


نظرات 16 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 04:30 ب.ظ http://kocheh.blogsky.com

سلام
راستی مهران مدیری هم برای خودش سوژه ای شده ها . دوست عزیز یادم باشد اگر قرار شد خاطرمان تنها نماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم .
راستی پیام فروتن یک مطلب جانبدارانه از مهران مدیری در شرق هم نوشته . عجبا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

پیام فروتن نظرش را گفته.من نظرم را می گویم.مهران مدیری هم نظرش را می گوید.ما طرفدار آزادی بیان هستیم.شما اگر مشکلی با این مسئله داری.بهتر است
با خودت و خاطر تنها مانده ات حل کنی.محض اطلاع شما باید بگویم برخلاف نظر شما خاطر من تنها نیست.اگر قسمت پاسخ به خوانندگان روزنامه اعتماد را خوانده بودید
می فهمیدید که چه تعداد زیادی با آنها تماس گرفته و نسبت به عمل اشتباهشان اعتراض کرده اند.حتی روزنامه اعتماد نظرات بسیاری از جمله خود من را چاپ نکرده و به انتخاب خود دست به سانسور زده.پس بدانید ما خاطرمان تنها نیست .پیام فروتن اولین منتقدی بود که نسبت به این کار زشت اعتماد عکس العمل نشان داد وآخرین نفر هم نخواهد بود.در ضمن ایشان آدم بی سر وپایی نیستند.و فکر نمی کنم اهل هیچ حزب و جناحی هم باشند.چون اگر در سروش و جام جم نقد می نویسند به گفته خودتان در شرق که روزنامه ای اصلاح طلب است وحتی مدتی توقیف بود هم نقد می نویسند.همیشه گفته ام باز هم می گویم با انصاف باشید.

رامین چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 06:40 ب.ظ

خیلی متن جالبی بود .در ضمن این امیر خان کاش به جای استفاده کردن از
توهین و تهمت بی سر وپا زدن به این وآن کمی از منطق استفاد کرده بودند

رامین جان از این به بعد پاسخ نظرات را می دهم.
از لطف همیشگی تو ممنونم.
و در ضمن راست می گویی منطق حلقه گم شده اظهارات خیلی هاست.و مطمئنا خیلی ها از آن دور افتاده اند.

آزاده چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 08:05 ب.ظ

سلام
ممنونم که متن رو در وبلاگ قرار دادین. و ممنون که تصمیم گرفتین از این به بعد به کامنتها جواب بدین.
من فکر نمیکنم امیر قصدش توهین بوده. به نظرم میخواسته بگه آقای مدیری ارزش این دوستی رو داره.
چون کسانی که توهین میکنن، معمولا میترسن آدرس وبلاگ و حتی ایمیلشون رو بذارن. شاید هم من زیادی سعی میکنم خوشبین باشم. به هر حال نامهء قشنگ و گویا و صادقانهء آقای مدیری ،جایی برای هیچ حرفی باقی نمیذاره، مگر اینکه کسی که نتونه موفقیت ایشون رو ببینه و کینهء قبلی داشته باشه. باز هم ممنون.

آزاده خانم از شما به خاطر همراهی و همکاریتون ممنونم.
راست میگی متن آقای مدیری به اندازه کافی گویا بود لزومی نداره من حرص بخورم.و اینکه آقا امیر شاید منظور بدی نداشته ولی من برداشت خوبی نداشتم.امیدوارم اگر اشتباه کردم.ایشون دوباره به وبلاگ سر بزنن ومنظورشون رو واضحتر بگن.

مهتاب چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 11:44 ب.ظ

سلام.وبلاگ خوبی داری.میام اینجا ولی نظر نمیدم معمولا
امشب توی برنامه یه جور هرج ومرج بود فکر می کنم نزدیک بودن زمان ظبط با پخش با وجود محاسنی که داره ولی بعضی وقتا باعث میشه کیفیت کار پایین بیاد.مثلا امشب خیلی داد زدن و معلوم بود که انگار دارن واسه ضبط میدوند.مخصوصا از پشت صحنه مشخص بود چون آقای مدیری می گفت اگه اشکالی پیش اومد قطع نکنین ادامه بدین.خلاصه احساس سرگیجه داشتم بعد از دیدن برنامه.هر جند آقای مدیری دوباره با نمک شده وتیکه های جالبی میندازه

نظر شما محترمه ولی همون طور که خودتون گفتین محاسنی
و معایبی.امیدواریم معایب برطرف بشه و محاسن بیشتر

سمیرا پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:14 ق.ظ

انگار موضوع به خوشی تموم شده البته من بعید می دونم.راستی منم چندتا از مصاحبه های همکاران قدیمی مدیری رو خوندم و احساس کردم خیلی از مهران خوششون نمی آد نمی دون چرا.البته مهران از نظر سنی از اونا بزرگتره شاید نتونستن با هم ارتباط برقرار کنن یا شاید هم یه کم نسبت به مهران مدیری کم لطفی دارن.......................
راجع به داد و فریاد هم حق با مهتاب هست.خیلی عجله دارن وهمه چی با هم قاطی میشه.................

در مورد همکارای آقای مدیری رامین جندتا تیکه از مصاحبه های بعضی ها رو برام فرستاده که مشخصه خیلی از مهران خوششون نمیاد.حالا به خاطر حسادت یا چیز دیگه نمی دونم.
ولی به زودی در وبلاگ می ذارم

بهشید پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:27 ق.ظ http://shahram-nazeri.persianblog.com

سلام فرشاد جان؛متن به جایی بود و زیبا و به خوبی پاسخ آنهایی که طنز کلاسیک را نمیشناسند و نمیفهمند ؛را داد ...
راستی برنامه ی امشب مدیری به گفته ی دوستان ؛مثل اینکه با عجله ؛ضبط شده بود و جالب این بود که آقای مدیری سر صحنه و جلوی دوربین بازیگران را هدایت میکرد(در واقع کارگردانی میکرد)؛البته همین ها هم به نظر من شیرین و دیدنی است و باعث صمیمیت بین بیننده و سازنده ی برنامه میشود.ممنونم و موفق باشید.یا حق.

ممنون که مطالب وبلاگ رو پی می گیری.حق باشماست همین کارگردانی همراه با بازیگری نیمی از جذابیت کار مدیری هست .

گلنوش پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:34 ق.ظ http://golnoosh-m.persianblog.com

فرشاد عزیز سلام .
متن آقای فروتن حقیقتا دلگرم کننده بود و به خوبی و استادانه ؛طنز و شکل گیری آن را توسط طنز پرداز در یک جامعه ی انتقاد پذیر توجیه و توصیف کرده بود. هرچند که این اولین منتقدی نبود که اینگونه از هنرمند عزیزمان دفاع کرد ؛و من بسیار در این هفته ی اخیر مطلب به قلم منتقدین آگاه کشورمان به هواداری از مهران خواندم .
( قدم اول) نامه ی خود مدیری بود که هم به خاطر جواب زیبایش شادمان کرد و هم به قول آقای فروتن ؛چون بسیار از خود گذشتگی و تواضع از خود نشان داده بود ؛غمگینمان کرد؛و به همین خاطر بود که خواستیم( قدم دوم) را برداریم ؛ مطلبی بنویسیم و حرفمان را از طریق نامه و اینترنت و فاکس و تلفن و پیام به گوش ؛ تمامی بیهوده گویان و تنگ نظران برسانیم ؛کسانی که وجدان و انصافشان را مدتها پیش در گوشه ای از زمان به جای گذاشته اند؛و آن را نخواهند یافت تا وقتی که حق را زیر پای گذارند و به راستی پشت کنند.
شاید میخواستیم که این برخاستنمان ؛این صدای اعتراضمان به خود( او) هم برسد و لحظه ای هم احساس تنهایی ودلتنگی نکند؛میخواستیم ؛بگوییم تا او بخواند و ببیند؛که او را و حرفهایش را می فهمیم و قدر وجود والایش را به خوبی میدانیم.
شاید نگذاشتند که این قدم دوم را آنطور که خود می خواستیم برداریم ؛
اما( قدم سوم) را منتقدینی برداشتند که هنوز قلم در دستانشان مقدس است ؛هنوز وجدانی که صواب و نا صواب را از یکدیگر تمییز میدهد ؛نزدشان بیدار است ؛هنوز هم می شناسند هنرمندانی را که با صداقت و دلسوزی ؛ هنرشان را تمامی به مردمانشان ارزانی میدارند ؛به چشم داشت ناچیز لبخند آنها...
هنوز هم شجاعت و قدرت این را دارند؛که آنطور که باید از ؛مردان روزگار خود به حق دفاع کنند ؛هرچند که دسیسه و نیرنگ و ظلم بی مروتان نگذارد و نخواهد؛
هنوز می نویسند و ما هنوز به وجود نویسندگان و منتقدانی از این دست امیدواریم و دلگرمیم.
همه ی این قدمها را همه با هم برمیداریم تا بداند که هیچ گاه تنها نبوده ؛تنها نمی ماند....
قلبهای ما با روح بزرگ اوست ؛لبخندهای ما با یاد شیرین اوست؛
بی او نمی تپد....نمیخندد ...
قدمهایمان استوار.
راهت جاودان.
تنها نخواهی ماند.

گلنوش جون.مدتی ازت خبری نبود.اگر منتقدهای دیگه هم از مهران هواداری کردن اگر زحمتی نیست اسم نشریه و اسم خودشون رو بگو که برم دنبالش واگه شد توی وبلاگ بذارم.در مورد تماس ها وفاکس ها وایمیل ها وغیره که ما فرستادیم و خیلی ها حذفش کردن باید برای دفعه دیگه یه فکر دیگه بکنیم.تا کسی نتونه ما رو حذف کنه ومهران احساس تنهایی کنه هر چند این چند روز روحیش خوب بود ومعلومه مردمی که تو کوچه خیابون می بیننش از قول ما
بش دلداری میدن.

بهار پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:41 ب.ظ

سلام آره متن جالبی بود
الان اومده بودم بهت بگم که چنین متلبی هیست که دیدم خودت خوندیش
موفق باشی

ممنون از لطفت.به هر حال دیر و زود مهم نیست مهم اینه که شما لطف داشتی و می خواستی این خبر رو به منم بدی

بیتا پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 07:34 ب.ظ http://modiri-fans.persianblog.com

salam farshad jan kheyli khoshhal shodam vaghti didam bazam ba talash va koosheshe khodet va ba hamkari azadeh jan en matno to belaget gozashti fekr mikonam mehran alan bishtar az ghabl tahte fesharhaye mokhtalefe gar che bahse en etemad tamam shod vali baz ham mibinim ke oo az hich kas nemitarse va bazham be rahe khodesh edame mide man har vaght behet sar mizanam nazar midam albate to ye nazaram hamishe behet tabrik goftam nemidoonam khaste nemishi age en dafe ham tabrik begam vaghean aliye ba behet tabrik migam be ma ham sar bezan va nazar bede

بیتا جان من
در مورد تموم شدن این دردسرها راست میگی فکر نکنم به این راحتیها تموم بشه.اونایی که بشون برخورده اصلا انعطاف ندارن واونایی هم که خوششون اومده فکر می کنن این برنامه ها واسه این ساخته شده که اونا خوششون بیاد در صورتی که اصلا این طوری نیست.این طنز ها برای مردم بی طرف هست .

سینا جمعه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:15 ق.ظ

دوباره امشب خشایار الوند نوشته بود اولش خیلی خوب شروع شده بود.کلا خیلی خوب بود

حق با شماست .برنامه جالبی بود. وآقای الوند هم نویسنده خوبی هستند.ایشون نسبتی هم با آقای سیروس الوند کارگردان دارند.

علیرضا شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:12 ق.ظ http://m-modiri.persianblog.com

دوست عزیز سلام - از اطلاع رسانی خوبت ممنونم - به من هم سر بزن - موفق باشی !
www.m-modiri.persianblog.com

به پای اطلاع رسانی شما که نمی رسه.موفق باشی.
این آرزوی من برای همه طرفداران مدیریه.

بیتا شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 08:23 ب.ظ http://modiri-fans.persianblog.com

salam farshad jan omidvaram khoob bashi age vaght kardi hatman be ma ham sar bezan va nazareto begoo chon harchi bashe nazare shoma ke tarafdare vaghei modiri hasti baramoon moheme mer30 bita

گلنوش سه‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 02:32 ب.ظ http://golnoosh-m.persianblog.com/

فرشاد جان سلام .چند روزی است که حالا تو کم پیدا شدی!
امیدوارم حالت خوب باشه و شاد و سلامت باشی. نمیدونم برنامه (انتقاد پذیرها-یکشنبه شب)را دیدی یا نه؟مهران ؛در نقش خود و با صدای خود ؛ناگفته هایش را به گوش همه ی مردم و آنان که با بیهده گوییهایشان قصد بر خراب کردنش را داشتند ؛رساند....گفت که اگر بخواهد به درد های مردم بپردازد ؛آرامش نخواهند گذاشت ؛حتی اگر به زبان طنز باشد ....
مجله ی سروش (۱۹ اردیبهشت )هم در قسمت نقد حال ؛با تیتر جالب:(هاله ی مقدس بر گرد هیچ !-که منظور همان معترضین به برنامه ی مهران بوده اند) نقد جالبی به طرفداری از مهران نوشته است.

خوشحالیم که تمام ناگفتنی ها از زبان خودش و برای میلیونها نفر گفته شد و باز هم به دوست داشتن و هوادارای از چنین هنرمند و چنین بزرگمردی به خود می بالیم.

عسل چهارشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 03:13 ب.ظ

سلام فرشاد جان...بعد از مدتها به وبلاگت سر زدم...مثل همیشه جالب و خواندنی بود. می خواستم به آرشیو ماههای قبلت سر بزنم و ماه بهمن رو بخونم که یادمه اون موقع درست نتونستم بخونم و مطالب خواندنی هم در اون زیاد دیده بودم ولی با کمال تعجب دیدم که خبری از اون مطالب جالب نیست!!!
و یه متن دیگه(فقط ۱ متن!!!) به جای اون همه مطلب گذاشته بودی! نمی دونم چرا اینطوری شده ؟ تو آرشیو دیگه ای نداری ؟ ممنونم از پاسخی که میدی.موفق باشی.

آزاده پنج‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:03 ب.ظ

سلام
آقا فرشاد، نمیدونم چرا چند روزه وبلاگ به روز نشده. امیدوارم اتفاق بدی نیفتاده باشه. ولی من بقیهء متن رو فرستادم.

بی وفایی پنج‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:52 ق.ظ

من نمیدونم نقطه چین تموم بشه تکلیف این وبلاگ ها و این گروه مدیری فن چی میشه بابا کم نیارین جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت بود؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد