دوباره ببخشید دیر بروز کردم.از برنامه دیشب به نویسندگی بهمن معتمدیان شروع کنیم که اصلا واصلا نویسندگیش به درد برنامه های مهران مدیری نمی خورد.شاید یک چنین متنی برای آقای غفوریان بهتر باشد.نمی خواهم مقایسه کنم ولی کلا مهران مدیری خیلی فانتزی تر از بقیه طنزپرداز ها عمل می کند متن دیشب یک اتفاق نابجا بود.در مورد نقد اخیر روزنامه شرق که گلنوش عزیز لطف کرده بودند وبرایم فرستاده بودند ،این نقد را در وبلاگ نمی گذارم چون به گفته دوستان بسیار مغرضانه بود . در این نقد مسائل جالبی هم آورده شده ولی منتقد استفاده مغرضانه ای از آنها کرده که به نظر من باعث عدم همراهی خواننده با نقد ایشان می شود.ایشان در نقدشان آورده اند که نقطه چین از شخصیت سازی خوبی برخوردار نیست و همه کارکترها در حد تیپ می مانند .البته حق با ایشان است ولی مسائلی هست که باید در این مورد گفته شود به نظر من در نقطه چین نویسندگان کمی به سمت وسوی مسائل اجتماعی نزدیکتر شده و دامنه طنزشان را از مجموعه بزرگ مسائل انسانی که پیشتر در مورد مسائل خانوادگی به تصویر کشیده میشد به زیر مجموعه ای از مسائل انسانی در بعد مسائل اجتماعی تقلیل داده اند.و مسلما در مورد مسائل اجتماعی که معمولا به روابط بیرونی انسان ها توجه می شود شخصیت پردازی کم رنگ تر می شود.با وجود اینکه مسائل اجتماعی زیر مجموعه مسائل انسانی است اما به دلیل گستردگی موضوعات و اینکه برای نشان دادن موضوعات اجتماعی در نود قسمت که حالا تبدیل به 135 قسمت شده باید برای جلوگیری از عدم تکرار به سمت مضامین مختلف از اقتصاد و مسکن تا فوتبال رفت وآن ها را به طنز کشید پس جایی برای خلق شخصیتی ثابت توسط بازیگر نمی ماند .چون یک شخصیت ثابت در موقعیت های گوناگون عکس العمل های ثابتی خواهد داشت اما تیپ های ارائه شده در موقعیت های مختلف عکس العمل های متفاوت دارند.در مورد این که آقای سیامک انصاری تنها بازیگر نقطه چین است که شخصیتی خلق کرده باز هم حق با نویسنده نقد است اما اگر کمی دقیق تر به برنامه توجه کرده بودند متوجه می شدند که کوروش پیردوست کمتر از اردل و بامشاد درگیر مسائل اجتماعی می شود و کلا نقش او برای شخصیت پردازی متناسب تر است.مسئله دیگر اینکه من نمی دانم چرا منتقدان ما اصلا به تیپ پردازی اعتقادی ندارند.درست است که شخصیت پردازی کاری بس ارزشمندتر به نظر می رسد اما اگر تیپ پردازی کلا مسئله بدون استفاده ای بود بسیاری از آن استفاده نمی کردند.دوست دارم بسیاری از برنامه های موفق طنز خارجی را ببینید و دقیقا خودتان متوجه شوید که تیپ پردازی نه تنها بی مصرف نیست بلکه برای بیان مسائل اجتماعی بسیار هم کاربرد دارد.و مسلما این مورد یعنی تیپ پردازی برای مسائل اجتماعی در جوامع بسته یک نوع اجبار است.مثلا فکر کنید مهران مدیری اردل را به صورت یک شخصیت خلق می کرد و حالا همان شخصیت می آمد وبا هنری سازها شوخی می کرد اگر برای یک لحظه تصورش را بکنید می فهمید که چندین برابر آن عکس العملی که نشان داده شد،اعتراض ها بروز داده می شد.بهتر است آقایان و خانمهای منتقد به جای مقایسه فیلم هایی غیر از گونه کمدی با نوع کمدی کمی بیشتر در مورد طنز و طنزپردازی مطالعه کنند تا اشتباها از مدیری توقع نداشته باشند که برای به طنز کشیدن چند موضوع ساده اجتماعی که به خیلی ها هم برمی خورد مثل آل پاچینو شخصیت خلق کند.هر چیز به جای خویش نیکوست. مسئله دیگر: با وجود اینکه ممکن است این تفکر به وجود بیاید که نقطه چین به گونه ای از پاورچین تقلید می کند اما من فکر می کنم این حرف کاملا بی انصافی است.اگر چه چند قسمتی در اوائل نقطه چین می رفت که از پاورچین تقلید کند اما بعدا راه خودش را پیدا کرد.نقطه چین کاملا از نظر مضامین و تفکر اولیه با پاورچین متفاوت است اگر مدیری می خواست از پاورچین تقلید کند این همه خودش را به دردسر نمی انداخت که گونه ای جدید از طنز خلق کند که برایش درد سر ساز شود من این را قبلا هم گفته ام مهران مدیری سو استفاده کن نیست.او اگر می خواست دوباره چیزی مثل پاورچین بسازد و به جای نقطه چین چنین چیزی می ساخت حالا روزنامه شرق چنین نقدی نمی نوشت و از برنامه اش در مطبوعات تعریف و تمجید می شد.ولی افسوس که ما به عنوان بیننده ومنتقد با این همه ادعا نمی خواهیم هیچ گونه دیگری از طنز را تجربه کنیم به نظر من این کار مدیری حتی اگر شکست هم بخورد قابل ستایش است چون بین ما که جرات پذیرش تغییر را نداریم کسی وجود دارد که جسارت تغییر کردن و امتحان کردن را دارد حتی اگر به شکست بیانجامد. یک مثال علمی می زنم در هوش مصنوعی یکی از انواع اتوماتای یادگیری ،اتوماتای krinsky است که به نظر من این اتوماتا دقیقا رفتار جامعه ما را شبیه سازی کرده.در این اتوماتا اگر عاملی به ازای عملی از محیطش امتیاز مثبتی بگیرد این عمل را دفعه بعد هم به ازای آن موقعیت تکرار می کند و اگر این بار امتیاز منفی بگیرد کمی از درصد احتمال آن عمل کم می کند و اگر دوباره منفی بگیرد باز از درصد آن کم می کند ولی اگر در این میان به یک باره دوباره به ازای آن عمل امتیاز مثبتی نصیبش شود به حالت اول و اعتقاد راسخ صد در صد برمی گردد.به زبان خودمانی یعنی اینکه یک چیز را به سادگی می پذیرد ولی به سختی از آن دست می کشد.یکی از دانشجویان دانشگاه امیر کبیر روی همین اتوماتا و کاربردش در شایعه کار کرده یعنی اینکه اگر کسی شایعه ای را شنید آن را به راحتی قبول می کند ولی باید صد بار خلافش را بشنود تا بالاخره قبول کند که این شایعه دروغ است. در مورد برنامه های طنز هم همین اتفاق به گونه ای دیگر افتاده شاید من هم بروم روی این مسئله کار کنم و تئوری صادر کنم.خلاصه این را هم گفتم که بفهمید دیگران نه تنها به اشتباهات جوامع بیمار می خندند بلکه از رویش اتوماتا و گاها الگوریتم هم می سازند که البته معمولا این قبیل الگوریتم ها چون از روی اشتباهات شبیه سازی شده اند اکثر مواقع جواب نمی دهند.باید برویم و یک فکر جدی به حال خودمان بکنیم.در ضمن به نظراتتون هم در قسمت قبل جواب دادم.بازم ببخشید دیر شد.
نظرات 13 + ارسال نظر
کی تاش سه‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:30 ب.ظ http://keytash.blogsky.com

سلام .. خیلی برام جالبه که شما وبلاگتون رو به کارهای آقای مدیری و صحبت کردن درباره ی ایشون اختصاص دادین ... امیدوارم موفق باشی .

دوست عزیز امیدوارم شما هم به جمع خوانندگان وبلاگ بپیوندین و از نظراتت استفاده کنیم

علی چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:24 ق.ظ


فرشاد سلام؛دوباره داشتیم تو خماری دیر به روز کردنت می موندیم که! حالا بازم خوشحالیم که خوبی.از بس که من توی این مدت واسه دوستو رفیقام چشم ترس شدم ؛اون از ماجرای همسنگرت ؛اونم از جریان تصادف خودت؛به خاطر همین دلمون کوچیک شده ؛زیاد منتظرمون نذار.

به نظر من زیادم اون برنامه که معتمدیان نوشته بود بد نبود.فقط بامشاد دیگه از بس بی وفایی رو خوند از مزه انداختش ؛....
در مورد روزنامه ی شرقم؛از روزنامه هاایه که اکثر اوقات میخرمش ؛قبولشم دارم؛احتمالا اون روز که این نقده توش بوده نخریدم؛ولی ای بابا مگه هنوز از نقطه چین انتقاد میکنن؟اونم از نوع مغرضانه؟این برنامه که دیگه انقدر خوب گرفته/مردم خیلی دوسش دارن.اصلا من موندم دیگه چه برنامه ای از این پر بییننده تر در حال حاضر از تلویزیون پخش میشه ؛که انقدر ازش انتقاد میکنن؟کجای کار این صدا و سیما درسته؟کدوم برنامه هاش در حد عالیه که این همه از برنامه ی جناب مدیری توقع دارند؟غیر از اینه که این همه مردمو می خندونه و سرگرم میکنه/اگه از من میپرسی من از صبح تلویزیونم خاموشه ؛شب همین موقع که روشنه و خونه باشم ؛همین شبکه ؛اونم ترجیحا نقطه چینو نیگا میکنم ؛بعدشم که تموم شد باز خاموش میشه تا فردا شب؛. خانوادمو هم که میبینم همین طورین..عجیبه این همه ایراد برام! در مورد تیپ سازیو شخصیت سازیم که خودت صاحب نظری و ما چیزی حالیمون نیست ؛فقط به نظر منم اصلا تیپ خیلی بانمکتره و زودترم جا می افته و زودترم محبوب میشه.
این مثال علمیتم واقعا جالب بود؛فرشاد ما خیلی مخه؛واقعا خوندنی بود مطلبت . یاد گرفتیم خیلی چیزا رو.
راسی واستم میل زدم.ببخشید دیر شد.

علی جون.جواب ایمیلتو راستی فرستادم.راجع به اینکه هنوز هم نظر مغرضانه میدن.بله که میدن همیشه میدادن بعد از اون ماجراها هم بیشتر میدن جالبه بعضیاشون اصلا منتقد کارای هنری نیستن فقط در حد روزنامه نگارن

سمیرا چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:35 ق.ظ

سلام.فرشاد جان بااینکه خوب می نویسی ولی دیر نوشتنت
داره عصبیم می کنه.راستی به قول علی رضا اون برنامه خیلی هم بد نبود.زود به زود آپدیت کن

خیلی هم دیر بروز نکردم .ولی خوب از این به بعد زودتر آپدیت می کنم

علیرضا چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:53 ق.ظ http://m-modiri.persianblog.com

سلام - خوشحالم که آپدیت کردی و ممونم که نظر دادی !
با تبادل لوگو هم موافقم بسم الله ! باز هم سر بزن :
www.m-modiri.persianblog.com

من لوگوی تو رو گذاشتم.علی رضا جان.

آزاده چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:05 ق.ظ

سلام
اول بگم که خیلی خوشم میاد که راجع به کار آقای مدیری و نقدها بحث میکنین و همین تمایز باعث شده من این وبلاگ رو خیلی دوست داشته باشم. در مورد این یادداشت هم نظر من توی یکی، دو خطش با شما متفاوته. ببینین، شما میگین شخصیت ثابته، ولی من فکر میکنم اینطور نیست و دلیل مخالفتها هم درست همینه. مثلا میگن یک فیلمنامهء درست باید اول شخصیت پردازی خوبی داشته باشه. یعنی آدمهاش شناسنامه داشته باشن و مجموعه ای از یکسری صفات خوب و بد باشن تا در شرایط مختلف رفتارهای متفاوتی ازشون سر بزنه. درست مثل آدمهای واقعی اطرافمون. ولی در تیپ یک صفت بخصوص بزرگنمایی شده، مثل ددی، منیژه و... .- ولی مطمئنا آقای مدیری همهء اینها رو بلده و منم دقیقا مثل شما فکر میکنم که این روش هم مثل بقیهء کارهای آقای مدیری تمهید هوشمندانه ایه برای اینکه بتونه به خیلی از موضوعات بپردازه و خیلی چیزا رو نشون بده. مثالتون هم خیلی جالب بود . - در مورد عضو شدن هم کمی اشکال دارم که بعدا براتون ایمیل میزنم.

آزاده عزیز بر خلاف نظر شما من فکر می کنم نظر ما اصلا هم متفاوت نیست.چون شما هم دقیقا متوجه این موضوع شده اید که چرا مدیری در نقطه چین بیشتر از تیپ پردازی استفاده می کند من هم به شخصیت پردازی اعتقاد دارم ولی بالاخره کمی باید محدوده طنز را از غیر طنز جدا کرد.ممکنه شخصیتها هم بتونن عکس العمل های متفاوت داشته باشن ولی مسلما تیپ برای مسائلی که هیچ ربطی به هم ندارند و هر شب یکی از آنها به تصویر کشیده می شوند باید وجود داشته باشند.در ضمن به قول رامین کارکترها در نقطه چین نه تیپ هستند نه شخصیت بلکه تلاقی این دو مورد و
مسئله جدیدی به نام تیپ-شخصیت

گلنوش چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:12 ب.ظ http://golnoosh-m.persianblog.com


فرشاد جان سلام؛خوشحالیم که به روز کردی ؛آن هم بادست پر و این همه مطالب خواندنی.در مورد برنامه ای که بهمن معتمدیان نوشته بود؛با نظرت موافقم ؛فکر میکنم علت اصلی ؛موفق نبودن این قسمت ؛واقعی نبودن اتفاقاتی بود که در سیر طبیعی داستان بازگو شد.چون تیپ سازی یا شخصیت سازی به نظر من در کار طنز بسیار مشکلتر است؛ولی آنچه که مهمه اینه که کارگردان بتونه ؛این تیپ یا شخصیت را طوری در برنامه بپرورونه که{واقعی به نظر بیاد }؛حالا چه شخصیت شناسنامه دار به قول آزاده ی عزیز و چه تیپ سازی مهران در نقش ددی و بامشاد به قول تو؛آنچه که نشون میده ؛این کار موفقه اینه که این تیپ یا شخصیت ساخته شده {واقعی} به نظر برسند؛یعنی احساس کنیم چنین آدمهایی با چنین عکس العمل هایی در جامعه ی ماوجود دارند و چه تیپ باشند و چه شخصیت ؛بتونیم به قول معروف با آن همزاد پنداری کنیم و این خیلی مهمه.اینها تمام اتفاقاتی است که تا به امروز در نقطه چین افتاده ؛ما نقشها رو باور داریم ؛همه در جای خودشون واقعی هستند و از دید ما موفق .

پس مهران توانسته یک کارکتر شناسنامه دار به ما معرفی کنه ؛که همه ی ما از آنها پیش زمینه ها یی داریم و رفتارهایی را در ضمیر ناخوداگاهمان از آنها انتظار داریم ؛وبه خاطر همین شناسنامه دار شدن است که دیگر به خوبی می شناسیمشان .
پس به نظر من کارکتر شناسنامه دار فقط مختص به شخصیت نیست ؛و این دقیقا بستگی دارد به این که تعریف ما از شناسنامه چیه؟اگه همون طور باشه که من توضیح دادم ؛پس تیپ ها ی مهران همه در نظر ما شناسنامه دار هستند و دیگر احتیاجی به شخصیت سازی(که آن هم در کارهای غیر طنز بیشتر مصداق دارد)نیست.
و همان طور که گفتم در برنامه و در اون قسمت بهمن معتمدیان؛این نقشها حالت شناسنامه داری خود را از دست داده بودند و به همین دلیل در نظرمان غیر واقعی و در نتیجه بی نمک و حتی سبک آمد.که خوب این هم به احتمال زیاد به دلیل آشنا نبودن این نویسنده با ؛شکل گیری نقش ؛در نظر و دید بییننده بوده است.

از آزاده ی عزیز هم ممنونیم و من هم شخصا دلم میخواهد ایشون مشکلشون در رابطه با عضو شدن در گروه (هواداران مهران عزیزمون)برطرف بشه و بتونیم ایشان را در جمع خودمان داشته باشیم.
فرشاد جان باز هم از مطلبت که حقیقتا خواندنی بود متشکرم و ببخش که نظرم انقدر طولانی شد. چون مطلب پر بار ؛متعاقبا نظر طولانی هم می طلبد!

گلنوش جان از اینکه نظر به این کاملی دادی ممنون.منم فکر می کنم مهران مدیری چون چندین سال است در مقوله طنز روتین فعالیت می کند به طور کلی و به صورت ناخودآگاه همیشه یک شناسنامه برای خود دارد .در مورد عضویت آزاده خانم هم امیدوارم هر چه زودتر ایشان به گروه بپیوندند

کتایون چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:38 ب.ظ http://mehranmodiri.persianblog.com

سلام.تحلیل بسیار جالبی کرده بودی.در مورد شخصیت پردازی و تیپ سازی حق باشماست.البته این روش منحصر به فرد مدیری از الگوی شناخته شده هنری و روانشناختی پیروی می کنه که اگر فرصت باشه خیلی دوست دارم راجع بهش بحث مفصلی بکنیم.خیلی از بازیگرانی که با مدیری کار کرده اند بعد ها به این نکته اذعان داشته اند که مدیری همواره در برابر این سوال که:((چه شخصیتی می خواهی)) یا ((این آدم چه طوری باید باشد))سکوت کرده تا بازیگرش خودش رو در بازی به اصطلاح پیدا کنه و در کار جا بیفته.در همه کارهای مدیری اگه بازی بازیگران در قسمتهای اول رو با بازی اونها در قسمتهای بعدی مورد توجه قرار بدیم متوجه تفاوت چشمگیری در جنس این بازی ها خواهیم شد.در حقیقت اونها به نوعی در بازیشون جا می افتند و به اصطلاح تیپ سازی می کنند که بیننده آن را احساس نمی کند.به قول خود مدیری مردم هر برنامه ای را از همان جایی یادشان است که یادشان است!!!این روش یکی از خلاقیتهای بزرگ و مهم مدیریست . خیلی ممنونم که به اون اشاره کردی.ببخشید که خیلی طولانی نوشتم.به من هم سر بزن خوشحال می شم.موفق باشی

کتایون جان البته به مسئله جالبی اشاره کردی.به هر حال روش مدیری در برخورد با بازیگرانش یک روش منحصر به فرد است وشاید برای همین است که نه می شود در مورد آنها واژه تیپ را به کار برد ونه شخصیت .کارکترها طبق همان مسئله روان شناختی که خودت گفتی پرداخت می شوند وبه قول مهران مدیری با یک جور پاس کاری در حین کار ایجاد و تکمیل می شوند

بهشید چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:38 ب.ظ http://shahram-nazeri.persianblog.com

سلام فرشاد جان....ممنونم...هر چند که بقیه دوستان همه چیز رو گفته اند و دیگه فکر نمی کنم که لازم باشه من تکرار مکررات بکنم...//این نکته هم حائز اهمیته که بطور کلی تیپ سازی در عرصه طنز یک اصل جداناپذیر و لازم برای آفریدن کار طنز واقعیست ...همان طور که میدانیم تمام طنز های ماندگار در جهان به نوعی تیپ سازی محض بوده که در قالب آن داستانهای جالب ٬سرگرم کننده و خنده دار آفریده شده است .....مثالهای واضح آن : چارلی چاپلین ٬ لورل و هاردی و.....است.(که در تمام فیلمها ٬شخصیت و تیپ یکیست و مردم با زیر و بم رفتار و کارهای او آشنایی کامل دارند ٬ ولی این شخصیت هر بار در مواجه با موقعیتها ٬داستانهای مختلف و خنده داری را در برابر بیننده قرار می دهد) ....پس کسی که با تیپ سازی آن هم در عرصه طنز و نیز کار روتین هر شب مخالف است اصلا با کل طنز مخالف است و چیزی در مورد طنز پردازی نمی داند!///ممنونم.پایدار باشی.یا حق.

البته حق باشماست.هر چند به نظر من آنچه ارائه شده تیپ سازی صرف نیست ولی آنچه برداشت می شود این است که کارکترها تیپ هستند نه شخصیت .به هر حال گویا به
تیپ نزدیکترند ولی این به دلایلی که گفته شد قابل توجیه است .

رامین چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:59 ب.ظ

سلام فرشاد متن جالبی بود.راستش منم به تیپ پردازی اعتقاد دارم هر چند معتقدم اردل وبامشاد تنها در حد یک تیپ نمانده اندآنها یک تیپ-شخصیت هستند وخصوصیات هر دو نمونه را با هم دارند

رامین عزیز مسئله جالبی را عنوان کردی و من هم در پاسخ گویی به نظرات دوستان از این مسئله عنوان شده توسط تو استفاده کردم

بیتا چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:33 ب.ظ http://modiri-fans.persianblog.com

سلام فرشاد جان اولین باره دارم فارسی برات میفرستم مطلب خیلی جالبی بود به نظر من هم در طنز شخصیت پردازی خیلی مهمه یعنی مردم دوست دارند اون شخصیت ایجاد شده بر اساس همون معیار هایی که برای هر شخصیتی وجود داره پیش بره همون طور که کتی عزیز گفت شخصیت ها در طول قصه خودشونو پیدا میکنن و بعد از گذشت زمان روال خودشونو طی میکن.. در هر صورت ممنونم فکر نکنم شما به غیر از یکی دو مورد در بلاگ نظر داده باشی بازم سر بزن

آره شخصیت پردازی مهمه بیتا جون.ولی به دلایلی تیپ ها با شخصیت ها مخلوط شده اند

شادی چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:08 ب.ظ

فرشادخان سلام
در مورد برنامه دیشب باید بگم که درسته در حد واندازه مهران مدیری نبود ولی بهر حال حرف برای گفتن داشت و با همه نقایصی که در نوشته بود ولی اجرای خوب تا حدی از لو رفتن متن جلو گیری کرده بود بهر حال امیدوارم آقای مدیری بعد از این وسواس بیشتری بخرج بده......
با آرزوی موفقیت برای شما

بله حق با شماست منم امیدوارم مهران مدیری وسواس بیشتری به خرج بده هر چند تا حدودی بش حق میدم.نقطه چین با اینکه از نویسندگان زیادی استفاده می کنه ولی بعضی از نویسنده ها مثل خشایار الوند که خوب هم می نویسد دیر به دیر می نویسد کمبود وقت برای برنامه های روتین علاوه بر اینکه مزیت هایی دارد معایب این چنینی هم دارد

آزاده چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:42 ب.ظ

سلام به آقا فرشاد و بقیهء دوستای خوبم:
منظور من از اختلاف نظر که گفتم، اختلاف در خود تعریف این دو مورد بود، وگرنه بنظرم یکی از موارد بی انصافی اون نقد که گفته بودم، این مورده که منتقد گفته بود در این برنامه نقشها در سطح تیپ باقی موندن. که با این حرف کاملا مخالفم. و این نظر هم که گفتین در برنامه های آقای مدیری و کلا طنزها تیپ- شخصیت وجود داره و باید هم وجود داشته باشه دقیقا درسته. منظور من هم وجه غالب اون در این برنامه بود که بیشتر هم به نویسنده ها مربوط میشه وگرنه در پاورچین که نویسنده حرفه ای تر بود این عیب هم کمتر به چشم میخورد.
باز هم ممنون از نظر و جوابتون.

کاملا موافقم.دیدی گفتم نظرمون متفاوت نیست.البته به دلیل حرفه ای تر بودن نویسنده در پاورچین این عیب برطرف شده بود اما در نقطه چین نویسنده ها بیشتر به سمت انتقاد
در غالب طنز رفتن و تا حدودی جنبه های هنری کار نویسندگی فراموش شده

آزاده پنج‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 06:01 ب.ظ

سلام
میخواستم ساعت پخش چشم انداز در جام جم ۱ رو بگم: جمعه، ساعت ۴۵/۱۰ شب و صبح شنبه ساعت ۵/۸ هم تکرارشه.- ضمنا دقت کردین که تبلیغ فیلم « همنفس» عوض شده و در اون از صدای مهران مدیری هم استفاده شده.
دیروز مصاحبه ای رو خوندم با فخیم زاده، کارگردان همین فیلم. از اون سوال شده بود: «...گفتید که عادت دارید فیلم رو تا آخر و در تمام مراحل دنبال میکنید، چی شد که برای تیتراژ پایانی از صدای مهران مدیری استفاده کردید؟» جواب: « من نمیخواستم پایان قیلم یک حالت آوازخوانی داشته باشد.آقای خلعتبری چندین تست گرفتند از صداهای خیلی خوب ولی آنها خیلی صداهای تربیت شده ای بودند و من نمیخواستم که اینطور باشد و فکرم بیشتر بر مبنای یک زمزمه بود تا یک آواز تربیت شده...من اصلا نمیدانستم مهران مدیری میخواند. یک روز آقای خلعتبری صدایی را بای من گذاشت و من دیدم که چقدر صدای با حس و حالی است. همانی بود که من میخواستم و همان شد که استفاده کردیم. »
در ضمن من نمیتونم به قسمت میل یاهو برم، میخواستم ببینم شما هم این مشکل رو دارین یا خیر ؟

سلام آزاده عزیز ممنون از خبری که دادی.در ضمن من برای ورود به میل یاهو مشکلی ندارم.احتملا اشکال از اکانتت هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد