خوب امروز صبح حتما دیدین که مهران در برنامه چشم انداز حضور پیدا کرد چقدر من از این آقای رسول نجفیان خوشم اومد وقتی گفت همه بازیگرای طنز از زیر شنل مهران بیرون میان.ولی مهران از فرط خستگی نمی تونست حرف بزنه.فشار کار روش زیاده.به قول کامی میگه هیچ کس به اندازه مهران مدیری وجدان کاری نداره.آزاده عزیز یک بار دیگه از اینکه زمان دقیق پخش برنامه رو گفتی ازت تشکر می کنم. دیگه اینکه دیشب که آریان نوشته بود وامشب که قاسمخانی وشقایق دهقان نوشته بودن برنامه خیلی بانمک شده بود.انگاری برنامه حسابی روی روال افتاده البته اگه دوباره مشکلی پیش نیاد.این روزا شدم آخر روحیه معمولا وقتی مهران موفق باشه یا به موفقیت نزدیک باشه این حالت به من دست میده.

این هفته از کل قسمت هایی که از نقطه چین پخش شد مسلما قسمت انتقادپذیری از همه مهمتر بود. تقریبا انواع انتقادهایی که به برنامه نقطه چین شده بود را مورد بحث قرار داد از نوع سالم تا مغرضانه. وقتی بامشاد تعداد زیادی برگه نظرخواهی را بر علیه اردل پر کرد و در صندوق انتقادات و پیشنهادات انداخت یادم به مطلب قبلی خودم افتاد که احساس کرده بودم روزنامه اعتماد در قسمت پاسخ به خوانندگان به جای نظرات خوانندگان نظرات دست اندرکاران و نویسندگان خودش را چاپ کرده و در واقع به اسم این وآن به انتقاد از نقطه چین می پرداخت. هر چند نگارش کسانی که از نقطه چین انتقاد کرده بودند به نوع نگارش نویسندگان خودشان یعنی نویسندگان اعتماد خیلی شبیه بود ولی به هر حال مدرکی ندارم. پس زیاد جدی نگیرید شاید این حرفها در همان قالب طنز گفته شود بهتر باشد چون برای شوخی دلیل و مدرک لازم نیست.کلا برنامه خوبی بود.همان طور که فکر می کردم با گذشت زمان خیلی چیزها روشن شد حالا راحتتر می شود قضاوت کرد.اینکه اصلا سفارشی سازی در کار نبوده و برنامه ای هم که ساخته شده نظر خود سازندگان بوده ولی قصد وغرضی هم برای ناراحت کردن کسی و یا خوشحال کردن کس دیگری درکار نبوده.این روزها دیگر خیالم راحت است . امیدوارم دوباره انتقام گیری بعضی ها شروع نشود که آرامش ما را بگیرد. در ضمن آن مطلب هفته نامه سروش که گلنوش عزیز در قسمت نظرات به آن اشاره کرده را متاسفانه نخواندم مثل اینکه سایت سروش باز نمی شود و از این به بعد باید این مجله را بخریم. به هر حال مطمئنم مطلب جالبی هست.

متن زیر از روزنامه جام جم ومنتقدی به نام پیام فروتن است .که در آن با منطق و استدلال از مدیری دفاع شده وعمل کسانی که نسبت به طنز او عکس العمل های نامناسبی انجام داده اند زیر سوال برده شده.با تشکر از آزاده عزیز که من را از وجود این مقاله مطلع کردند. مولیر در مقدمه اش بر تارتوف آورده است: «ریاکاران ، شوخی و کنایه سرشان نمی شود

مولیر در مقدمه اش بر تارتوف آورده است: ریاکاران ، شوخی و کنایه سرشان نمی شود. آنها فورا عصبانی می شوند و به نظرشان عجیب می آید که من تا این حد جسارت ورزیده باشم که اعمال آنها را به نمایش بگذارم و در اندیشه تشریح حرفه ای باشم ، که این همه اشخاص شریف به آن اشتغال دارند.
این جنایتی است که آنان مرا به خاطر ارتکابش نمی توانند ببخشند و علیه کمدی من با خشمی هولناک سلاح برداشته اند... در مورد نقد زیاد سخت نمی گیرند، اما کسی هجو را تحمل نخواهد کرد.
»


نمی دانم در کجای تاریخ تئاتر، تلویزیون و سینما، کمدینی را می توان پیدا کرد که مجبور به عذرخواهی شده باشد.
اصولا مگر می شود برای طنز، هجو و کمدی عذرخواهی کرد؟! اما این بار درست مانند بسیاری از اتفاقات نادری که در این سرزمین می افتد، کمدینی به خاطر دل آزرده کردن یا نکردن جمعی ، مجبور به طلب بخشش شده است.
مهران مدیری را می گویم که عذرخواهی کرد و چه متواضعانه. نمی دانم این چه رسمی است که به آن خو گرفته و متاسفانه بر آن پای می فشاریم.
براحتی به یکدیگر انگ می زنیم و دق و دلی بسیاری چیزهای دیگر را بر سر همدیگر خالی می کنیم. مدیری بی شک یک تراژدی ساز یا ملودرام ساز نیست. او قطعا یک طنزپرداز و کمدین تلویزیونی است و در این میان ، تعاریف حوزه تراژدی و ملودرام از یک سو و کمدی و طنز از سوی دیگر زمین تا آسمان با یکدیگر متفاوت و گاه متضاد است.
شاید اگر نقد هنرمندان سینما در حوزه تراژدی یا ملودرام به وقوع می پیوست ، جای اما و اگر و اعتراض وجود داشت ؛ اما در حیطه طنز و کمدی... تصور کنید اگر چنین بود، کریم شیره ای روزی چند بار باید از محضر ناصرالدین شاه که البته ولی نعمت او بود عذرخواهی می کرد و همین مستربین خودمان که دیگر هیچ ، باید بیست و چهار ساعته مقابل کاخ باکینگهام بست می نشست و در انتظار عفو ملوکانه لحظه شماری می کرد.
بی تردید همین تفاوت ها و تمایزهاست که جهان درام و نمایش را متنوع و غنی کرده و سلایق و ذایقه های گوناگون را سیراب می کند.
قصد ما ترسیم این تفاوت ها و پیچیدگی هاست. این که کمدی و طنز از چه جایگاه و عناصری بهره می برد و به اصطلاح قاعده بازی در این عرصه چگونه است.

آرمان اخلاقی - آرمان اجتماعی

اصولا در تعریف انسان شناختی به دوگونه آرمان شخصی و جمعی برمی خوریم. از یک سو آرمان اخلاقی وجود دارد و از سوی دیگر آرمان اجتماعی.
آرمان اخلاقی و آرمان اجتماعی در بسیاری موارد در امتداد یکدیگر قرار می گیرند؛ اما تضاد آنها نیز دور از ذهن و پدیده ای استثنایی نیست.
هانری برگسون در این باره توضیح می دهد: حقیقت آن است که شخصیت کمیک می تواند در صورت لزوم اخلاقیات واجب را رعایت کند. (دقت کنیم به عبارت در صورت لزوم) تنها باید خود را با جامعه سازگار نماید. تا این جای کار هنوز وارد حیطه کمدی نشده ایم ؛ یعنی اگر شخصی مطابق آرمان های اخلاقی رفتار کند، هنوز عنصر کمدی ایجاد نشده است ؛ اما به مجرد آن که در آرمان اجتماعی او خللی ایجاد شود، یا اصولا اجتماعی عمل نکند، شخصیت مورد نظر، تبدیل به یک کاراکتر کمیک می شود.
تمسخر عینی که انعطاف پذیر باشد، دشوارتر است تا فضیلت انعطاف ناپذیر... هر کس جدایی از دیگران را پیش گیرد، خود را خنده دار می کند، زیرا بخش مهم کمیک ناشی از همین جدایی است.
رابطه کمیک با آداب و رسوم و تصورات ، خلاصه با تمام پیش داوری های جامعه را این گونه می توان توضیح داد. با توجه به مسائل طرح شده از سوی برگسون آیا می توان دستمایه قرار دادن سینماگران را در یکی از قسمتهای نقطه چین ، اهانت یا هر چیز دیگر قلمداد کرد، در جایی که بسیاری از آرمان های اجتماعی هر روز و هر ساعت توسط همه ما به فراموشی سپرده می شود و گاه تا مرز خدشه دار کردن آرمان های اخلاقی نیز پیش می رود.
نوعی اپیدمی هنجارشکنانه که در مراودات روزمره بارها و بارها به آن برمی خوریم و گاه از کنار آن بسادگی عبور می کنیم.
سینماگر و غیرسینماگر نیز ندارد ؛ اما چگونه است که اقشار یا طیفهای اجتماعی خاصی بیشتر وارد این حیطه (کمدی) می شوند و نتیجه ای بهتر از آن به دست می آید. اولین دلیل آن را شاید بتوان در تفاوت هنرمند با سایر اقشار اجتماع دانست.
تفاوتی که همه به آن اذعان دارند و مهمترین تبعات آن نوعی جدا شدن از ارگانیسم طبیعی جامعه است (همان پیشی گرفتن از آرمان های اجتماعی).

جامعه کوچک - جامعه بزرگ

هر حرفه ای به صاحبان آن حرفه ، عادات ذهنی و ویژگی های شخصیتی می دهد که آنها را مانند یکدیگر و متمایز از دیگران می کند و به این ترتیب ، جامعه های کوچکی درون جامعه بزرگ پدید می آیند... این خطر، جامعه های کوچک را تهدید می کند، که اگر زیاده از حد از جامعه بزرگ فاصله بگیرند به اجتماعی بودن خود آسیب می رسانند.
سالهاست بر سر سینمای جشنواره ای و خارجی پسند بحث و حدیث فراوان است ؛ اما آنچه مسلم است عدم برقراری ارتباط مخاطبان عام با این گونه سینماست.
به این ترتیب ، جامعه کوچک این حیطه از سینما بعینه خود را از جامعه بزرگ (عام) جدا کرده است. پس بدیهی است طنزپردازان و کمدی سازان ، این جامعه کوچک را دستمایه مناسبی برای ساخت آثار خود بدانند و شخصیت های این جامعه فاصله گرفته را تبدیل به عناصر طنز کنند.
این اصل مسلم طنز و کمدی است و عدول از آن نفس کمدی و خنده را زیر سوال می برد. بدین ترتیب ، شاید باید یکی از قسمتهای قابل تامل و تحمل سریال نقطه چین را دقیقا همان قسمتی دانست که هنرمندان سینما را به طنز کشیده بود.
این فقط یک طنز است ، عاری از هرگونه اتهام ، توهین و افترا. طنز و کمدی را بهتر بشناسیم و بعد قضاوت کنیم.

پیام فروتن