گپ و گفتی خیلی جدی با مهران مدیری

طنز اما نه به معنای همیشگی

 

روزنامه قدس(سال 82)

اشاره: احتیاجی به حرف اضافه ندارد. اگر تماشاگر تلویزیون هستید حتما مهران مدیری را می
شناسید و اگر همه کارهایش را ندیده اید حتما چندتایش را دیده اید. پس چه فایده ای دارد که
بگوییم او در نوروز 72 , ساعت خوش , ببخشید شما و پاورچین چه کرده است .


*
آقای مدیری شما قبل از شروع به صحبت گفتید که با هم جدی صحبت کنیم. امیدوارم که شما هم
خیلی جدی پاسخگوی سووالات من باشید


* *
حتما ما که با هم شوخی نداریم. (می خندد). حالا شما جدی جدی سوال کنید تا ببینیم چه می
شود


*
اول کاری که در سینما داشتید یک فیلم جدی بود که شما در آن در نقش یک رزمنده ظاهر شدید و
این فیلم (دیدار) چند سالی هم توقیف شد و خود شما هم مدت ها ممنوع الکار() بودید و. . . .

* *
فیلم دیدار اولین فیلم سینمایی من بود که در سال 72 فیلمبرداری و در سال 76 اکران شد. من
در طی آن دوران خودم هم ممنوع الکار بودم که فکر می کنم بین سالهای 73 تا 77 بود. البته اگر
این فیلم توقیف هم نمی شد در کار من تاثیری نداشت چون نمی توانستم کار دیگری را شروع کنم.

 
*
شما من را مجبور به طرح سوالات جدیدی کردید. علت ممنوع الکار بودن شما در همان زمان در
مطبوعات انعکاس وسیعی داشت که اصلا ارتباطی به فیلم دیدار نداشت و ماجرا به برنامه ساعت
خوش و. . . . برمی گشت اما هنوز هم این اتفاقات بطور شفاف برای خیلی ها معلوم نشده. شما گفتید
جدی سوال کنم حالا جدی بگویید ماجرا چه بود


* *
در آن سالها فضای کاری و هنری ما به اندازه امروز باز نبود و ساعت خوش هم اولین کاری بود
که خیلی سر و صدا بپا کرد و بهرحال سیاستگذاران تلویزیون ترجیح دادند که جلوی کار را بگیرند و
مدتی گروه ما کار نکند تا آن جوی که به وجود آمده بود از بین برود.


*
یعنی می گویید این ماجرا پشت پرده نداشت و همان شرایطی که گفتید جلوی کار را گرفت


* *
مهم اش همین بود, بله


*
پس اتفاقی نیفتاد که بچه های گروه کاری کرده باشند که باعث توقف کار شود


* *
این بحث اش مفصل است ....(می خندد)

 

* این که می گویید بحث اش مفصل است باز خودش تولید شایعه می کند اگر مطلبی در این رابطه
هست بگویید.


* *
نه اصلا مورد خاصی پیش نیامد. خود این کار این مساله را بوجود آورد.


*
پس این ممنوع الچهره بودن شما باعث توقیف دیدار نبود


* *
بله کاملا درست است. چون این موضوع مربوط به یک سال بعد از توقیف دیدار بود. البته دیدار
هم می توانست باعث شناخته شدن من بشود اما چون توقیف شد من دوباره در سال 73 رفتم دنبال
تلویزیون که آن ماجرای چهره شدن باعث شد مدت ها بی کار شوم. حالا هم که دارم کار می کنم و
آخرین کار یا دومین کار سینمایی ام هم توکیو بدون توقف است.


*
شما سوژه های خوبی را برای کار پیدا می کنید. ولی گاهی عده ای رونویسی می کنند آیا هر کسی
می تواند کار طنز بکند


* *
من نمی توانم نظر شخصی خیلی مستقیم راجع به این موضوع بدهم ولی همه آنها که در این
زمینه کار می کنند یا از دوستان من هستند یا از همکاران من بوده اندو برای همین نمی توانم خیلی
صریح نظرم را درباره دیگر کارهای طنز بگویم ولی حرفی که می زنم این است که تولید انبوه این
جور کارها به نفع تلویزیون و خود دوستانی که دست به ساخت اینگونه کارها می زنند نیست, چون
روی کیفیت کار اثر نامطلوبی می گذارد. در این چند سال تلویزیون به انبوه سازی روی آورده و به
انبوه سازی بیش از کیفیت توجه نشان داده, بهمین علت بعضی از این کارها موفق نبوده اند.

*
البته بعضی ها هم موفق شده اند مثل مجموعه بدون شرح و مخصوصا قسمت اول آن.


* *
بنده هم عرض کردم بعضی از این ها موفق نبوده اند, نه همه آن ها


*
در برنامه های شما هر وقت کار از تک و تا می افتد به آن آب نمی بندید. آیا خودتان قبل از این
که مخاطب تلویزیون پس بزند متوجه این موضوع می شوید یا اینکه تلویزیون به شما تذکر می دهد
که کار را درز بگیرید


* *
شما دارید یواش یواش با من شوخی می کنید, اما من جدی جواب خواهم داد


*
ببینید اصلا قصد شوخی ندارم. خیلی کارها قبلا تمام و کمال ساخته می شوند و بعد روی آنتن
می روند و نمی شود در آن دست برد, اما خیلی از کارهای شما روز به روز تصویربرداری می شود و
شما هم می توانید خود را با تماشاگر هماهنگ کنید.


* *
کارهای ما معمولا همزمان با پخش, تصویربرداری می شود و ما بطور دائم عکس العمل مردم را
می بینیم و می دانیم که به کجا می رویم ولی شاید این بیشتر یک حس تجربی باشد که کجا باید
کار را قطع کنیم و کجا ادامه اش بدهیم.


*
شما در برنامه ببخشید شما به سراغ مشاغل مختلف رفتید و با همه صاحبان مشاغل شوخی هایی
می کردید که اگر لحن کلام طنزآمیز شما نبود حتما در بعضی از این برنامه ها مشکلاتی را برای
شما فراهم می کرد.


* *
این کار طرحی بود که به ذهنم رسید و چون نود قسمت هم بود خیلی از مشاغل را شامل می شد
و طیف وسیعی را در بر می گرفت و خیلی ها خود را در این مشاغل می دیدند و یکی از آن ها به
حساب می آمدند. این برنامه خیلی گسترده شد و مردم هم با آن ارتباط برقرار کردند. یک سری
حقیقت ها در مورد مشاغل و آدمها وجود دارد که در این برنامه مطرح شد که از نظر من خیلی با
ارزش بود خوشبختانه چالش هم با کسی پیش نیامد. در همین فیلم توکیو بدون توقف هم شما کار را
متفاوت از کارهای تلویزیون می بینید.

 
*
کار بعدی شما هم طنز است


* *
طنز هست اما نه به معنی همیشگی و بیشتر نمی توانم در این باره توضیح بدهم اما این طنز با
تمام کارهایی که کرده ام متفاوت خواهد بود و اجازه بدهید تا مردم بعد از دیدن این مجموعه
قضاوت کنند.


*
حالا از فیلم توکیو. . . . بگویید آیا حضور شما باعث فروش خوب این فیلم شد


* *
این فیلم در کشور با استقبال خوبی روبرو شد. فیلم های کمدی و کودک به خاطر شرایط اجتماعی
جامعه ما اکثرا با استقبال روبرو می شود. ما هم فکر می کردیم که توکیو بدون توقف فیلم پرفروشی
باشد اما تا این حد انتظارش را نداشتیم و همگی از اینکه این فیلم رکورد فروش را شکست متعجب
شدیم و خوشحالیم که صادقانه بودن فیلم باعث فروش فیلم شد نه مهران مدیری.


*
اما آقای عالم زاده (کارگردان فیلم) تاثیر حضور شما را در فروش فیلم تایید می کند.


* *
سعید عالم زاده کارگردان این فیلم به من و همکارانش محبت دارد. تعریف ساده قصه, و صداقتی
که در کارگردان وجود داشت باعث شد مردم هم این صداقت را ببینند و با فیلم ارتباط برقرار کنند.


*
حرفی مانده که نزده باشیم


* *
شما خیلی دوست داشتنی بودید و مردم هم خیلی بما محبت کردند و خیلی ممنون از روزنامه
قدس که خیلی جدی با آدم های طنزپرداز گفت و گو می کند* * شما خیلی دوست داشتنی بودید و
مردم هم خیلی بما محبت کردند و خیلی ممنون از روزنامه قدس که خیلی جدی با آدم های
طنزپرداز گفت و گو می کند

یک مهران مدیری از برره

مجله سروش _ 14 دی 81 _ شماره 1111

یک مهران مدیری از برره

 بامهران مدیری در لوکیشن سریال  پاورچین   قرار مصاحبه گذاشتیم.او ابتدا گفت : " با این مصاحبه  267 مصاحبه می شود که با مطبوعات کرده ام و همه ی سوالاتشان را حفظم "   ما به او اطمینان دادیم که چیز هایی متفاوت بپرسیم

  مجله سروش : من ابتدا از اینجا شروع می کنم که اصولا طنز در مملکت ما ، طنز شفاهی است و مردم ما هم طنز شفاهی را بیشتر از طنز تصویری دوست دارند . ما در کارهای قبلی شما یک سری طنز تصویری می دیدیم ولی پاورچین طنز شفاهی است . نظر شما هم در این سریال همین بود؟

جناب مدیری : این که می گویید پاورچین طنز شفاهی است قابل بحث است . چرا می گویید شفاهی است؟

خودتان دقت بکنید که شلیک خنده در کجاست ، جاهایی که از برره حرف به میان می آید . جاهایی که به اصطلاحات برره ای اشاره می شود . البته جاهایی هم طنز تصویری داریم ولی بیش تر لهجه و کلمات هستند که از بیننده خنده می گیرند

یعنی فکر می کنید اگر تصویر تلویزیون را سیاه کنید و فقط صدا را بشنوید...

نه اصلا منظورم این نیست که پاورچین طنز رادیویی است بحث من این است که مثلا در "سیاه بازی" هم رویکرد به طنز شفاهی است ،ولی به هر حال تصویر است و نمایش سنتی است ولی متکی به کلام است

عرض کنم ما در کارهای قبلی در تمام آن ها متن به معنای امروزی نداشتیم، یعنی ما فقط طرح هایی داشتیم که نویسنده به ما می داد . از این طرح به شکل بداهه و با تمرین با بازیگران، یک قسمت سی دقیقه ای می ساختیم.توی این کار هم تصمیم خودم بود که متن حرفه ای داشته باشیم، قصه داشته باشیم . برای همین رفتیم سراغ پیمان قاسم خانی که از فیلم نامه نویسان حرفه ایست و خصوصیات قصه را می شناسد. توی این کار بداهه ندارم ، بچه های دیگه هم ندارند. ما دقیقا خط به خط طبق متن پیش می رویم مگر اینکه یک چیزهای جزئی در موقعیت های مختلف به کار اضافه کنیم یا یک چیزهایی را حذف کنیم . ما متن هفده _هجده صفحه ای داریم که حدود سی سکانس است و دیالوگ نویسی می شود و چون دیالوگ نویسی میشود نویسنده کار خودش می داند که کمدی را غیر از موقعیت در دیالوگ هم بیاورد.برای همین شما احساس می کنید که دیالوگ های ما مستقلا کمدی است . در حالی که قبلا شاید کم تر بودو دیالوگ هم بسیار عادی و روزمره بودند.من فکر میکنم مهم ترین دلیلش این است که شما این طور تصور کردید

می گویند مدیری لِم تماشاگر را می داند ،آن نقاط حساس را که تماشاگر با آن می خندد می داند ، واقعا این طور است ؟

نمی دانم اسمش را چی می گذارند.ولی من هر وقت با پیمان حرف می زنم وپا محراب به عنوان نویسندگان برنامه همیشه این را بهشان می گویم که به طور غریزی می فهمم که فلان متن می گیرد یا نه و این برنامه یا قسمت از قسمت های خوبمان است یا نه. و واقعا هم بچه ها می گویند که هر بار چنین چیزی گفته ام همان شده ، یعنی یه متن را می خوانده ام یا داشته ام ضبط می کرده ام و گفته ام "این خوب نمی شود" .البته این تعریف از خود نیست و به شعور من ربطی ندارد ، واقعا غریزی است . بعضی وقت ها هم دو خط از داستان را برایم تعریف کرده اند ، گفته ام خوب است و اتفاقا وقتی پخش می شود هم از آن استقبال می شود ،هم به ما انرژی می دهد که با انرژی بازی اش کنیم و من با دقت بیشتری بسازمش و هم آن کار خیلی گرفته و بعد از پخش همه راجع به آن حرف می زنند

خب این مولفه های خوب شدن چه چیزهایی است؟

ببینید خیلی اصول و قواعد ندارد که بتوان تشریحش کرد . شاید یکی دو تایش را بتوانم نام ببرم . یکی موضوعاتی است که مردم با آن درگیرند و به قول معروف روزمره ی مردم است . ما داستان هایی که در ابتدا شروع کردیم سبک و سیاق دیگری داشت و کارهای خلوت دونفره ای بود که من و مهتاب فقط داشتیم، قصه هایمان هم قصه هایی بودند که پایان شگفت انگیزی داشتند و خیلی عجیب و غریب بودند و خیلی هم روزمره نبودند. این قسمت ها یک کمی از بُعد روان کاوانه روابط زن و شوهر را بررسی می کرد. خیلی "رو" نبود کمدی ها و ماجراها . عملا دیدیم که سری جدید باآدم ها و قصه های جدید بیش تر گرفت . این به خاطر یک تجربه ی قدیمی در کار هر شبه بودو آن تجربه این بود که مردم مسائلی را دوست دارند که خودشان با آن درگیرند و مسئله روز مره شان است . این خیلی شگفت انگیز نیست . قصه های ما باید خیلی ساده تر تعریف شود و کمدی اش خیلی به عمق نرود . و یک کمی در سطح هم کمدی داشته باشیم تا همه ی آدم هایی که با سلیقه ها و میزان تحصیلات متفاوت پای تلویزیون می نشینند بتوانند با آن رابطه برقرار کنند . یکی از کد ها این است .ولی خیلی متن ها هست که یک کمی روشنفکرانه است و کمدی اش عمیق تر است . بعضی از آن ها را مشکوکم که خوب از آب در می آید یا نه . بچه ها هم پیدا کرده اند که چه نوع کاری می گیرد، چند تا چیز دیگه هم هست که گفتنی نیست و فقط حسش می کنم

گفته شد که طنز ها کلامی است . می خواهم به یک نکته اشاره کنم که شاید یکی از علت هایی که طنز ها کلامی است این باشد که حرکت در کار نیست. اگر هم حرکت هست ، کتک کاری است! و بار این حرکت هم روی دوش آقایان است..

...اگر دقت کرده باشید ، در اوایل این کار زمانی که فقط فرهاد و مهتاب بودند ما تصویر های حرکتی بسیار داشتیم ، استفاده از تراولینگ داشتیم . نمونه اش "قاتل بالفطره" و "تصادف" است که به نظرم کار بسیار خوبی به لحاظ تکنیکی از آب در آمد . اما زمان پخش ما هنوز شروع نشده بود ، یعنی ما فقط تولید می کردیم می گذاشتیم کنار ، من اگر دو روز یک قسمت را می گرفتم برایم مسئله ای نبود ، الان که به پخش نزدیکیم من تراولینگ را پس داده ام ، ریل و وسایل حرکتی را پس داده ام . چون واقعا استفاده از آن ها عملی نیست . خیلی چیزها ی دیگر هم قربانی شد . موسیقی ،تیتراژ، تیپ سازی...

شما سال هاست کار روتین می کنید و تجربه ی کافی در این زمینه دارید ، پاورچین هم تولیدش از قبل شروع شد ، فکر می کنم انتظاری که از شما می رود جاهایی بر آورده نمی شود

کارهیی که ضبط کرده بودیم را نگاه کردیم و دیدیم که خیلی هم خنده دار نیست ، فقط آبرومندانه است! یعنی کار حرفه ای است ، اما کاری نیست که موفق باشد ،پخش شروعشد، همان کارها را پخش کردیم و دیدیم لب و لوچه ی همه آویزان است !از یک سمت دیگری یک سری حرفه ای ها گفتند خیلی خوب است و این بار متفاوت ظاهر شدید، ولی هشتاد درصد مردم عام گفتند توقع ما این نبود ،نا امید شدیم از شما! چرا ناامید شدند؟به خاطر همان موضوعی که عرض کردم ،یعنی کمدی عمیق ،به خاطر کم تحرکی برنامه ، به خاطر خلوت بودن محیط، به دلیل اینکه قصه هایمان کمی روشنفکری و شگفت انگیز بود. ما می خواستیم ریسک کنیم ، ولی جواب نگرفتیم. این برای من تجربه شد که کار هر شب سطح خودش را می خواهد ،متفاوت ساختن و خاص ساختن بحث سینماست نه کار هر شب تلویزیون ، پای تلویزیون میلیون ها نفر آدمی می نشینند که توقع کاری را دارند که قبلا تجربه اش کرده اند و با آن خندیده اند .کار هر شب استاندارد های خودش را دارد برای همین رفتیم به سمت قدیم و جواب داد . یعنی شلوغ تر شد ،کمدی بیش تر به سطح آمد و خیلی چیزها را عوض کردیم . حالا می بینیم که پاورچین گرفته ، دو تا راه وجود دارد : یکی این که ما شخصی بسازیم و خودمان لذت ببریم، اشکالی هم ندارد که همه خوششان نیاید، یک شکل هم این است که نیتمان ازبرنامه سازی این باشد که این برنامه بگیرد و پر بیننده باشد. در تلویزیون دومی ملاک است

حالا این را برای مان باز کنیدکه کمدی به سطح بیاید یعنی چی؟

طنز ماجراهایی که در قصه هایاولیه داشتیم خیلی عمیق بود، خیلی باید دقت می کردیم تا می فهمیدیم طنز ماجرا کجاست. خیلی پنهان بود. خیلی پشت دیالوگ ها پنهان بود .کمدی موقعیت به آن معنا وجود نداشت و خیلی ها نمی فهمیدند که کجای این کار کمدی است ، مثلا با خودم قرار گذاشته بودم که خیلی جدی تر از گذشته بازی کنم .ولی جواب نداد . ولی مردم از تمام اقشار با تمام نظرها ، با تمام سلیقه ها نشستند و کار را نگاه کردند و از کار خوششان نیامد.باز رسیدیم به استاندارد معمول کار هر شب و به نظرم این هم لذت بخش است و مردم دوست دارند . ولی ته دلم می خواهم که از همان کارهای اولیه بسازم و آن ها بگیرد

خب فکر نمی کنید به خاطر کارهای هر شبه و سطحی که تا به حال برای مردم پخش شده ،سطح سلیقه ی آن ها پایین آمده و به کارهای سطحی و به قول شما "رو" می خندند نه به کارهای عمیقو حرفه ای؟

ببینید نمی شود گفت که سطح سلیقه پایین آمده .یک بحثی هست سر بحث سلیقه ی مردم که بالاو پایین می شود. سطح سلیقه ی خیلی بالا پایین نمی شود.مردم ما به نظرم با هوش اند و شکل ایرانی کمدی در کشور ما شکل خاصی است که یک سری حدود را برایش باید رعایت کرد، خصوصا اینکه از تلویزیون پخش می شود. مردم از خیلی وقت پیش عادت کرده اند که آسان نخندند و این کار ما را مشکل تر کرده ،یعنی"ساعت خوش" یک جوری این را ارتقا داد ،بعد " جنگ 77" به گونه ای پیچیده تر کرد بعد "نود شب" بعد"ببخشید شما...؟" بعد "پلاک 14" و الان دیگر نمی شود هر کاری ساخت و مردم را خنداند . الان دیگر کسی نمی تواند بسازد و برود ، مردم یقه اش را می گیرند .این اتفاق در دو تا کاری که اسم نمی برم ولی پخش شده ، افتاده است . این جور نیست که یک کاری که قبلا گرفته ،سومی و چهارمی اش هم با بازیگرهای متفاوت دوباره بگیرد . اصلا ملاک در کار هر شب بازیگر حرفه ای داشتن نیست . کار هر شب بازیگر خودش را می خواهد .یعنی بهترین بازیگران ایران را هم در کار هر شب دور هم جمع کنید ، مطمئن نباشید که کار بیننده داشته باشد. کار هر شب خصوصیات خودش را دارد . یک سری بچه های با استعداد و پر انرژی و شیطان! می خواهد که بداهه گو باشند . اعتماد به کارگردان داشته باشند .انعطاف داشته باشندوآدم های اهل شوخی باشند .فکر می کنم گروهی که ما الان داریم در حدخودشان شناخته شده اند . ما هیچ کداممان حرفه ای در سطح یک نیستیم. اما می بینیم که مردم ارتباط برقرار کرده اند . شیرین بودن بازیگران هر شب خیلی مفید تر از حرفه ای و خوش تکنیک بودن آن هاست

چقدر از نظرهای مردم استفاده می کنید؟

این همان بحت قبلی است .کار هر شب خودش ، خودش را روتوش می کند . برای همین است که می گویم در کار هر شب پیش تولید معنا ندارد.شما باید بسازید و دم پخش کار را ببرید و بازتاب های مردم را ببینید و یک دفعه هم همه چیز را عوض کنید. این اتفاق در اغلب کارهای ما افتاده .کسی که نود قسمت بسازد و بگذارد کنار ،فاجعه کرده.باید کار هر شب را با مردم پیش رفت تا نتیجه ی مطلوب راگرفت.در همه ی کارهای ما این اتفاق افتاده و ما همیشه دم پخش بوده ایم و هیچ وقت نتونستیم تولید کنیم و بگذاریم کنار.این آگاهانه بوده

بازتاب ها را از کجا می گیرید؟

از کوچه و خیابان،روابط عمومی سازمان، از بچه های گروه،از فامیل هایشان و از اصطلاحاتی که بین مردم رایج می شود

با بازیگرانتان که صحبت می کردیم ،خیلی از آن ها از تغییرات ایجاد شده اذیت شده بودند، مثلا مهتاب قرار بود اول پزشک باشد ،اما بعد قرار می شود آرشیتکت بشود و بعد قرار می شود شاعر باشد. به نظر شما نباید اول یک قالب مشخص داشت و بعد آن را به روز کرد؟ دقیقا این حالت شده که اولش شکل مشخص نیست و به مرور همه چیز شکل می گیرد؟

مردم کار هر شب را از آن جا یادشان می ماند که یادشان است." بر تولت برشت "  از دویست و شصت و خرده برنامه ای که پخش کرد ، چهار ماه اولش را هیچ کس مطلقا یادش نیست.برای این که خوب نبود .یعنی از هر کس بپرسید از 120 برنامه ی اول هیچ چیز یادش نیست. از جایی مردم یادشان است که اتفاقات عجیب و غریب در سریال به وجود آمد. راکورد حسی و شخصیت پردازی آدم ها در کار هر شب خیلی مهم نیست . یک نمونه ی بارزش که بچه های نویسنده هم همیشه آن را مثال می زنند ، شخصیت خشایار در "زیر آسمان شهر" است . اصلا اول چیز دیگری بود.بیست سال جوان تر از این بود،یک جور دیگری بازی می کرد، حرف می زد،از جایی خشایار شد که کاملا تغییر کرد و هیچ کس نپرسید که چرا این طور شد و هیچ کس به آن ایرادی نگرفت . چون اصلا مردم آن بخش قبل از خشایار شدن را یادشان نیست.در مقطعی که تغییر کرد ، گرفت و مجسمه هایش ساخته شد و عکس هایش هم چاپ شد و همیشه هم در خاطره ها خواهد ماند. به نظرم کارهای ان جوری منطق شخصیت پردازی و منطق حسی ندارند.ممکن است خود بازیگر معذب باشد.مثلا شادی ( سحر ولدبیگی) به من گفت که این چه وضعی است که من دو قسمت قبل آدمی عصبانی بودم و حالا یک دفعه آدم ترسویی شدم. داوود( رضویان) می گوید من یک آدم دهاتی بودم و حالا فلان شدم.سپهر(انصاری) می گوید من آدم بی خیالی بودم ولی چرا حالا به من می گویی که مثلا غصه بخورم . فرهاد و مهتاب هم همین طور. بازیگر کمی سر در گم است ولی نتیجه ی کار همیشه این طور نشان داده که تغییرات مفید بوده

خب این باعث نمی شود سطح سلیقه بیاید پایین ؟

بازهم تکرار می کنم که کار هرشب در یک سطح مشخصی است .کار هر شب نمی تواند درام باشد. بعضی وقت ها من با محراب و پیمان قاسم خانی که نویسنده های ما هستند صحبت می کنم، به خاطر این که آن ها مواظب قصه هایشان هستند و خصوصیات درام را رعایت می کنند . ولی من به آن ها می گویم که کار هر شب چندان جدی نیست،یعنی مردم دوست دارند 45 دقیقه بنشینند کاری را ببینند تا خستگی شان در برود ،بخندند ،یک موضوعی برایشان شکافته بشود،همینبرای مردم کافی است،این چیزهایی که می گویید باید در کار سینمایی ، سریال و تئاتر رعایت شود،نه کار هر شب

تا چند سال قبل برنامه های طنزی پخش می شد که در آن ها با بعضی لهجه ها مثل آذری شوخی می شد و خب خیلی ها به آن ها انتقاد داشتند. در پاورچین هم از لهجه ای استفاده می شود که محلی است. فکر می کنید اگر سریال شما در شهرستان ها پخش می شد باز هم می توانستید این رویه را ادامه بدهید؟

من شنیده ام که پاورچین را به شبکه های استانی هم داده اند و آن جا هم پخش می شود . ببینید من خودم اصلا علاقه ای به استفاده از لهجه در یک کار طنز ندارم ،مگر در مواقع خاص.این لهجه هم کاملا من در آوردی است و تشابهش با فلان لهجه کاملا تصادفی است .ما واقعا نیتمان مسخره کردن یک لهجه نیست،به نظرم صداقتی که پشت دوربین وجود دارد به مردم انتقال پیدا کرده ،برای همین فکر نمی کنم تا حالا کسی از دست ما ناراحت شده باشد

ما در دانشگاه استادی داریم که جامعه شناسی ادبیات درس می دهد.او هفته ی قبل سر کلاس راجع به سریال شما حرف می زد ،تنها کاری که نکرد یکی این بود که مستقیما فحش نداد، یکی هم این که گریه اش نگرفت. حرف حسابش هم این بود که سریال شما فرهنگ این مملکت را مسخره کرده.گفت در کجای ایران شایع است که دو نفر همدیگر را ببوسند و بعد آب دهان به زمین پرت کنندو این بشود یک مراسم سنتی ، و تازه اگر هم بگویند این یک کار من در آوردی است،پس آن موسیقی سنتی که پخش می شود دیگر چیست؟؟خب این حرف می رساند که حداقل عده ای که قشر دانشگاهی ما هستند ،کار شما را تهدیدی برای فرهنگ کشور می دانند

ببینید این جز به جز دیدن در مورد هر کاری در جهان امکان پذیر است،"هملت" هم نقد منفی دارد،نه "هملت" ساخته شده ،"هملت" خود شکسپیر هم نقد منفی راجع بهش خوانده ام .دیگر از این عجیب و غریب تر نمی شود .به هر حال ،یک برنامه ای که شروع می شود مخاطبان بسیار و مخالفان بسیار دارد . جز به جز اگر بخواهیم تشریحش کنیم ،ما خیلی کارهای زشتی کرده ایم در تمام این سال ها! اما اگر بخواهیم در کل بررسی کنیم ،به مردم انرژی داده ایم.یعنی همیشه ریسک کردن و جسارت کردن با خودش عواقب منفی دارد و عده ای همیشه وجود دارند که آن موضوع مشخصا برایشان بر خورنده است و این را کار اش نمی شود کرد . اکسیژن خیلی خیلی خالص هم برای بعضی ها که آسم دارند مضر است . همیشه نمی شود همه را راضی نگه داشت.ما در این سال ها خطاهای زیادی داشته ایم وبرنامه هایمان به خیلی ها برخورده. در "ببخشید شما...؟" با انبوه انتقاد ها رو به رو بودیم ،چون شغل های مختلف را بی رحمانه نقد می کردیم. یعنی آقایی می نشست و می گفت فلان کار را می کنم و فلان جنس را تولید می کنم که من رسما به او گفتم دروغ می گویی و خب این به خیلی ها از آن صنف بر می خورد ،ولی از همان صنف هم از پشت تلفن ما را بوسیدند . این است که همیشه آن اتفاق می افتد . مهم این است که مجموعه ی کار چه تاثیری روی جامعه دارد . به نظرم تاثیرش این بوده که به جامعه انرژی دادیم ، فشار روحی آدم ها را کم تر کردیم و ساعت خوشی برایشان ایجاد کردیم .و گه گاهی هم لا به لای این ها حرف هایی زده ایم که مفید بوده.ده ها خانواده را نشانتان می دهم که قبل از "جنگ 77" که کار خانوادگی ما شروع شد قرار بود از هم جدا بشوند که نشدند،البته این حُسن است یا نه نمی دانم.این اتفاقات افتاده .نامه ها و تلفن هایی رسیده که مردم گفته اند مسئله هایمان تمتم شد و زندگیمان شیرین شد.زندگی اساسا انقدر جدی نیست که ما فکر می کنیم . به همین اندازه هم شوخی است .مشکلات به همین کم رنگی ای است که می بینیم، می شود به راحتی حلشان کرد. من شخصا از استاد شما معذرت می خواهم اگر بهشان برخورده . ولی مهم نتیجه ی کلی کار است . حتما ایشان درست می گویند . یک همچین رسمی نداریم .ولی برای بیست هزار نفر ممکن است چرک باشد و برای بیست میلیون شادی آور

می دانید چرا این بحث پیش می آید؟ چون تمام کسانی که خصوصیات منفی دارند ،برره ای اند ، داوود و فرهاد قالتاق و چاپلوس اند .پدران این ها با هم اختلاف دارند...

یکی از دست مایه های طنز استفاده از خصوصیات منفی آدم هاست . برای یک همچین جانورانی جایی خیالی می خواهیم ، اگر این موسیقی به فلان استان مربوط است ، کاملا اتفاقی است ، اگر این لهجه به جایی مربوط است ، کانلا اتفاقی است و کاش این اتفاق نمی افتاد که شبیه جایی باشد . ما گشتیم و اسمی پیدا کردیم که به هیچ جا نمی خورد . انگار این آدم ها از کره ای دیگر آمده اند و گرنه رسما می گفتیم که این آقا از استان لرستان آمده یا اصفهانی است ، ولی اصلا همچین کاری نکرده ایم . ما نیتمان این بوده که مردم بخندند

واقعا به چه قیمتی باید مردم را خنداند؟مثلا در "بدون شرح" آقای کاووسی حرکتی را انجام می دهد و همه می خندند ولی در " پاورچین" اوج خنده  در مراسم برره ای با پرت کردن آب دهن به زمین و تحقیرها و ناسزا هاست

شما از مخالفین ما هستید؟!.... من پا سخ این سوال را به کارنامه ی خودم بر می گردانم و فکر می کنم این پاسخ شما باشد . ما در طول این سال ها نشان داده ایم به هر قیمتی نمی خواهیم مردم را بخندانیم. کارهی ما این را می گویند . سعی کردیم فکر در آن باشد و کمدی لودگی نباشد. فکر می کنم این طور بوده . این مراسم برره ای هم طراحی قبلی نداشته. در کمدی خیلی کار ها می شود کرد که بیننده از خنده گریه اش بگیرد . ولی ما اصلا طرف این کار ها نرفته ایم . به هر حال من از این بابت باز هم از شما معذرت می خواهم

سوال بعدی که از جناب مدیری پرسیده می شود دررابطه با نگاه کردن ایشان به دوربین ضمن بازی است و خطر کلیشه شدن این عمل 

من فکر می کنم با این کار بیننده را در گرفتاری خودم سهیم می کنم ، یعنی این حرکت معنایش این است که وقتی بلایی سر من می آید یا خیت می شوم ، می خواهم یک جوری بگویم که من گناه دارم و این را فکر می کنم منتقل کرده باشم. شاید باید مراقب باشم که این کلیشه نشود . به هر حال هر حرکتی ممکن است با تکرار زیاد کلیشه بشود

می خواستم یه انتقاد به تیتراژتان بکنم.این آکواریوم را عوض کنید

چون روز قبلی که قرار بود اولین قسمت پاورچین پخش شود به ما گفتند به فکر تیتراژ باشید، تنها چیزی که به ذهن من رسید آکواریوم بود. البته یک طرح هایی داریم برای تغییرات اساسی در برنامه که تیتراژ را هم شامل می شود

یکی دیگر از کلیشه ها هم پایان سریال شماست که قسمت هایی از پشت صحنه پخش می شود

نه ،من اصلا این را قبول ندارم . این برنامه اگر هزار قسمت بود و هزار پشت صحنه را در آن نشان می دادیم،به نظرم باز هم جذاب بود .البته این ترفندی است تا شما چه بخواهید چه نخواهید خنده تان بگیرد و اگر برنامه پایان خوبی هم نداشته باشد باز بیننده با خنده از دیدن سریال فارغ بشود